از دید فراشناختی، دانشآموز باید بر فرایند ذهنی خود نظارتی فعَال داشته باشد و فعالیتهای ذهنی خود را تنظیم و بازسازی کند. حتی برخی بر این باورند که تواناییها و مهارتهای شناختی و فراشناختی در حدود سنین پنج تا هفت سالگی شروع به رشد میکنند و در تعداد زیادی از شاگردان از رشد قابل ملاحظهای نیز برخوردارند.
یکی دیگر از نظریههای حامی تفکر انتقادی، «نظریه ساختنگرایی» است که خود ریشه در تفکر شناختی دارد. پایههای فلسفی چنین رویکردی بر «اصل خطاپذیری معرفتشناسی» استوار است. ساختنگرایان نیز همچون روانشناسان شناختی یادگیری را فرایند ادارک حاصل از تجربه میدانند و معتقدند، مجریان برنامههای درسی باید موقعیتی فراهم سازند که در آن، شاگردان از طریق مباحثه استدلالی که عمل تعامل و تحلیل را تسریع و تسهیل میکند، به تفکر انتقادی بپردازند .
علاوه بر این در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم استفاده از نمایش و تئاتر در آموزش رواجی دو چندان به خود گرفت هر چند جنبه آموزشی تئاتر همواره در نهاد هنر نمایش است امَا در این قرن بود که جنبه آموزشی این هنر انسانمحور و آموزنده توجه بسیاری از تئوریسینها، کارگردانان و پژوهشگران عرصه هنر نمایشی و روانشناسی را به خود جلب کرد. کالدول کوک[۲] در کتاب روش بازی (۱۹۱۷) از نمایش به عنوان وسیلهای برای یادگیری نام میبرد (امرایی، ۱۳۸۹: ۷۷) و هورن بروک[۳] نمایش را بخش مهمی از فرایند آموزشی و یادگیری بر اساس پیشرفت نظریههای نمایشی و بازی را جزء مهمی از روانشناسی آموزشی میداند او در گزارشی بیان میدارد: « نمایش در آن بخشی که برای بچهها تهیه میشود رهآوردهای جالبی داشته است و در ارتباط تنگاتنگ با رشد عواطف و تفکرات کودکان فرصتهای مناسب بیشتری را در زمینه بیان آنها برای کودکان فراهم میآورد» (همان: ۷۸).
نمایش خلاق بیش از هر چیز بر تعامل گروهی تأکید میکند: کودکان با یکدیگر به اندیشههای مناسب دست مییابند، آن را به اجرا در میآورند، مشارکت فکری میکنند، فضای نمایشی موردنظرشان را میسازند و در این اجراها و نمایشها تعامل انسانی را تجربه میکنند. در نتیجه، جمعگرایی گرایش عمده و بارز این شیوه است. در پژوهشهای مختلفی تأثیر سودمندی نمایش خلاق در موضوعهای متفاوت و برای درمان بسیاری از اختلالات و بیمارهای روانی مورد استفاده قرار گرفته است. در این راستا دادستان، اناری و صدقپور ( ۱۳۸۶) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که شرکت در فعالیتهای نمایش درمانگری، نشانههای مرضی اختلال اضطراب اجتماعی را در کودکان دبستانی کاهش میدهد. همچنین نتایج پژوهش لاریجانی و رزاقی (۱۳۸۷) مشخص کردند که شیوههای آموزشی نمایشی موجب افزایش تحول مهارتهای اجتماعی کودکان کمتوان ذهنی آموزشپذیر میشود. همچنین یاری (۱۳۹۰) و محمدی (۱۳۹۲) در پژوهشهای جداگانهای به تأثیر نمایش خلاق بر کاهش پرخاشگری و بیشفعالی دانشآموزان اشاره نمودند.
با توجه به نتایج این پژوهشها آن چه به نظر پژوهشگر میتواند به عنوان مسأله اصلی پژوهش حاضر در نظر گرفته شود و در پژوهشهای گذشته به آن پرداخته نشده است اهمیت روشهای آموزشی مبتنی بر نظریههای جدید آموزشی مانند ساختنگرایی و شناختگرایی است که نمایش خلاق نیز یکی از این روشها میباشد و هنوز مطالعات زیادی در زمینه کارایی و شیوههای اجرای آن و شناساندن آن به معلمان و اساتید حوزه آموزش و یادگیری نشده است و همچنین بر اساس مبانی نظری گفته شده بازیهای نمایشی و تئاتر، مورد استقبال کودکان است و نقش مؤثری در تکلم، پرورش اجتماعی و دیگر ابعاد شخصیت کودک ایفا میکند. آموزش آداب فرهنگی، مقررات اجتماعی و مضانین اخلاقی و انسانی، شیوهی برقراری روابط سالم و سازنده با دیگران، ایجاد و تقویت حس مسئولیتپذیری از جمله مواردی است که میتوان شرایط مناسب برای تحقیق آنها را در دوران کودکی از طریق بازیهای نمایشی و تئاتر کودکان فراهم آورد (جعفری، ۱۳۸۹: ۱۰۰) پس این گونه استنباط میشود که شیوههای نوینی برای آموزش تفکر انتقادی بر مبنای روشهای جدید آموزشی میتوان پیشنهاد کرد که پژوهش در این زمینه میتواند در جهت شناسایی و معرفی این روشها مفید باشد. بنابراین سؤال اساسی پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر پیشرفت درسی و تفکر انتقادی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی میباشد.
۳-اهمیت و ضرورت پژوهش
با پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند. همچنین مردم نیازمند یادگیری تفکر انتقادی هستند که با بهره گرفتن از آن اطلاعات را سازماندهی، طبقهبندی، مقایسه و ارزشیابی نمایند و زمینـه را برای ارتقاء و پیشرفت آن فراهم کنند. با توجه به این پیشگفتار میتوان به میزان اهمیت آموزش تفکر انتقادی و جای خالی آن در آموزش و پرورش کشور اشاره نمود.
اهمیت توسعه تواناییهای تفکّر انتقادی و خلاق در محافل آموزشی پدیده جدیدی نیست. چت مایرز مؤلف کتاب «آموزش تفکّر انتقادی» معتـقد است منشأ چنین علاقهای به آکادمی افلاطـون برمیگردد . سقراط در ۲۵۰۰ سال پیش اهمیت پرسش سؤالات عمیق را که موجب میشوند انسان قبل از پذیرش ایـدهای به تفکّر در آن بپـردازد و نیز اهمیت جستجوی شواهد، آزمایش دقیـق، استـدلال، فرضیـهها و تحـلیل مفاهیـم اساسی را نشان داد. روش او که اینک بهتـرین راهبـرد آمــوزش تفکّر انتقـادیمی باشد. روش سقراط به وسیله افلاطون و ارسطو دنبال شد (ندافی، ۱۳۸۷: ۱).
تعاریف زیادی از متفکران و پژوهشگران علوم مختلف، درباره تفکر انتقادی و خلاق بیان شده است. تفکر انتقادی یعنی قـدرت تنظیـم کلیات ( توانایی ایجاد یک چارچوب تحلیلی) پذیرفتن احتمالات نوین ( پرهیز از پیشداوریها) و توقف داوری (تردید سالم، پرهیز از تعجیـل در قضاوت) (مایـرز،۱۳۸۳: ۳۸).
تفکر انتقادی به معنای یافتن نوعی از دانش و بینش است که با آن بتوان با گسترش علوم همخوانی یافته، فرصت آزادی دادن به فکر و اندیشه است که سبب ایجاد توانایی بحث و اظهار نظر در فرد می شود. تفکر انتقادی جهت دهنده ذهن به تفکر است. تفکر خلاق عبارت است از فرایند درک مشکلات، مسائل، کمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده ؛ حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبودها : ارزیابی و آزمون فرضیهها و حدسها ؛ اصلاح و ارزیابی مجدد آنها و بالأخره ارائه نتایج (حائری زاده ،۱۳۸۲: ۱۸).
رسالت و هدف اصلی تعلیم و تربیت، آموزش موانع تفکر انتقادی در برنامه درسی آموزش و بارآوردن افرادی است که بتوانند تفکر کنند و به ماحصل تفکر دیگران اکتفا نکنند؛ یعنی پرورش افرادی که مایل به تحقیق و بررسی هستند نه کسانی که صرفا ًپذیرای آن چه گفته میشود (کدیور، ۱۳۸۱: ۸۸).
ارزش و اهمیت پژوهش حاضر در پاسخگویی به این سؤال اساسی است که عمده مشکل این است که بسیاری از معلمان و مربیان همواره با این سؤال مواجهند که چگونه میتوان از دانشآموزان منفعل، شاگردانی فعال و با بینش علمی و تفکر انتقادی تربیت کرد؟ اصولاً تفکر انتقادی چیست و چگونه پرورش مییابد؟ چگونه باید فرصتهایی را فراهم کنند تا نوجوانان بتوانند مطالب آموخته شده را به موقعیتهای جدید انتقال دهند؟ چه روشی را باید در فرایند آموزش و پرورش در پیش گرفت تا دانشآموزان روش اندیشیدن، تحلیل و قضاوت درست را بیاموزند؟
همچنین اهمیت کاربرد پژوهش حاضر با توجه به اهمیت بحث تفکر انتقادی در مدارس برای پرورش تفکر انتقادی میتوان به یادگیری از طریق نمایش که نوعی بازی است اشاره نمود زیرا بازی فعالیتی طبیعی، لذّتبخش، شگفتانگیز و پر رمز و راز است، وسیلهای مناسب برای بیان احساسات، برقراری روابط بینفردی، توصیف تجربیات، آشکارسازی آرزوها و خودشکوفایی افراد. بسیاری از نیازهای حسی و حرکتی افراد در بازی برآورده میشود و انرژی غنی شده در درون فرد به گونهای منطقی تخلیه میشود که این عمل نه تنها آرامش روحی و روانی انسان را امکانپذیر میسازد بلکه باعث پویایی رفتاری او نیز میشود (امرایی، ۱۳۸۵: ۶۵).
ساتون – اسمیت با نقل قول کردن یک سری مطالعات که از سوی داچ انجام شده است میگوید: « کودکانی که بازی میکنند سالمتر، شادابتر و خوشحالترند. حافظهشان قویتر میشود. توانایی شناختیشان بیشتر میشود. برای ورود به مدرسه اشتیاق بیشتری دارند، اعتماد به نفس بالایی دارند، محبوب سایر کودکان و معلمها و والدین هستند. بازی به آنها هویت جنسی میدهد، قدرت و توان و قابلیت اجتماعیشان را افزایش میدهد، استقلال و خودباوری را در آنها رشد میدهد، باعث پیشرفت تکلم و قواعد زبانی در آنها میشود و مهمتر از همه رفتارهای اجتماعی، پیروی از قوانین و مقررات و اصول جوانمردی و رفتار نیک را در آنها تقویت میکند» (عسکریزاده، ۱۳۹۰: ۱۵۳).
همان گونه که اشاره شد نمایش نوعی بازی است و یکی از انواع آن نمایش خلاق میباشد. در تعریفی از کنشلو (۱۳۸۵): « هرفعالیتهای غیرقراردادی که در آن فرد تحت هدایت راهنما به بیان شخصیت وجودی خویش، از طریق نمایش میپردازند را نمایش خلاق گویند». در نمایش خلاق بیشترین تکیه بر بروز خلاقیتها است (امرایی وکنشلو، ۱۳۸۵: ۲۲).
نمایش خلاق، انجام تمرینی نمایشی بدون مراعات قواعد رسمی نمایش و پانتومیم؛ قطعات و داستانهای فیالبداهه؛ تمرینها و نوآوریهای حرکتی و بازیها و سرودهای نمایشی، که کودکان با راهنمایی مربی انجام میدهند و هدف از آن بیشتر کمک به پرورش تواناییهای بازیگران است تا سرگرمی تماشاگران. یا تجربهی نمایش سازمانیافتهای که شکلی از وانمودبازی است و در آن کودکان مشکل یا رویدادی برخاسته از ادبیات کودکان را با هدایت آموزگار، خلق یا بازآفرینی میکنند و این فعالیت به وسیلهی خود آنها طراحی و ارزشیابی میشود (بیانلو، ۱۳۸۸: ۱۴۱). در مجموع، نمایش خلاق شیوهای آزاد و بداهه است که در آن هر موضوع داستانی و غیرداستانی دستمایهای برای اجرای نمایش با کمک مربی است و در این اجرا، اعضای گروه به هدفی آموزشی یا تربیتی میرسند و یا مفاهیم انتزاعی و ناملموس را برای خود ملموس و دستیافتنی میکنند. (همان).
تقویت مهارتهای «اندیشیدن خلاق» و « تحلیل ادبی» از جمله کاربردهای مهم آموزشی این فعالیت خلاق است. همچنین، در این روش علاوه بر ایجاد روحیهی شادی و نشاط در کودکان، همزمان ایجاد اعتماد به نفس، تقویت مهارتهای کلامی – حرکتی، افزایش گنجینهی لغات، زبانآموزی، تقویت زبان محاوره و حل مسئله صورت میپذیرد ( قاسمیان دازمیری، ۱۳۸۷: ۲۲).
در همین راستا در این پژوهش به بررسی اهمیت شیوههای نوین آموزشی (از طریق نمایش خلاق ) بر تفکر انتقادی و پیشرفت درسی دانشآموزان پایه سوم پرداخته میشود.
۱-۴-اهداف پژوهش
۱-۴-۱-هدف کلی: بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر تفکر انتقادی و پیشرفت درسی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی در درس علوم اجتماعی .
۱-۴-۲-هدف فرعی
اهداف فرعی پژوهش بر اساس مدل واتسون و گلیزر که شامل ۵ مؤلفه میباشد تقسیم میشود:
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه استنباطِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه شناسایی مفروضاتِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه استنتاجِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه تعبیر و تفسیرِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه ارزشیابیِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
بررسی تأثیر آموزش به شیوهی نمایش خلاق برمیزان پیشرفت درس علوم اجتماعی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی.
۱-۵-فرضیههای پژوهش
۱-۵-۱-فرضیه کلی: آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر میزان تفکر انتقادی و پیشرفت درسی علوم اجتماعی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی موثر است .
۱-۵-۲-فرضیه فرعی
آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه استنباطِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه استنباطِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه استنتاجِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه تعبیر و تفسیرِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
آموزش به شیوهی نمایش خلاق بر مؤلفه ارزشیابیِ دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
آموزش به شیوهی نمایش خلاق برمیزان پیشرفت درس علوم اجتماعی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد.
۱-۶-تعاریف مفهومی و عملیاتی
۱-۶-۱-تعاریف مفهومی
تفکر انتقادی : واتـسـون و گـلیـزر معتقدند توانایی تفکر انتقـادی، پردازش و ارزشیـابی اطلاعات قـبلی با اطلاعات جدیـد و پیـامد و حاصل تلفیـق استدلال قیاسی و استقـرایی با فـرآیند حل مسألـه میباشد. تعریف واتســون و گلیــزر از تفکـر انتقـادی پـایهای بـرای آزمودن تفکر انتقـادی شـد که امـروزه به طـور وسیـعی در سنجش تفکر انتـقادی به کار میرود و برای اکثر محققیـن در رشتههای مختلف علمی قابل قبـول است (ندافی، ۱۳۸۷: ۳۲).
استنبـاط: استنباط نتیجهای است که فرد از پدیده های به وقوع پیوسته به دست میآورد؛ مثلاً اگر چراغهای خانهای روشـن باشد و از داخـل خـانه صدای موسیـقـی شنیده شود، شخص میتـواند استنباط کند احتـمالاً کسی در خانه است. البته این استنباط میتواند درست یا نادرسـت باشد؛ مثلاً ممکن است اهل خـانه هنـگام بیرون رفتن چراغها و رادیو را خاموش نکرده باشند. استنباط توانایی تشخیـص دادههای درست از نادرست از میـان اطلاعات داده شده میباشد (واتسون و گلیـزر ،۱۹۸۰، به نقل از ندافی: ۳۲ ).
شناسایی مفروضـات: مفـروض عبارتی است که از پیش در نظـر گرفتـه میشود، بدیهـی فـرض شده یا بـرای پذیرفتـه شـدن پیشنهاد میگردد . وقتی میگویید من در مـرداد ماه فـارغالتحصیل خواهم شد ، فرض میکنید تا مـرداد ماه زنده خواهیـد بود یا دانشکده ، فارغالتحصیـلی شما را در مـرداد اعلام خواهد کرد و مواردی از این قبیــل . شنـاسایی مفروضـات در حـقیقت تـوانایی تشخــیص مـفروضات پیشنـهـادی از عبارات بیانـی میباشد ( واتسـون و گلیـزر،۱۹۸۰، به نقل از ندافی: ۴۴ ).
استنـتـاج: در استنتاج از مقدماتی منطقی نتیجه یا نتایجی گرفته میشود . در استنتاج پیش داوریهای ذهنی نباید بر قضاوت و نتیجهگیری تأثیر بگذارد؛ چرا که این فرایند را از شیوه منطقی خـود خارج میکند و باعث نتیجهگیری نادرست میشود. در استنتـاج حرکت ذهنی از جزء به سوی کل میباشد؛ بـدین ترتیب که از مقدمـاتی جزئی نتیجه کلی گرفته میشود. همچنین در استنتـاج توانایی تفکیک مقدمات و دادهها از نتیجه کلی حائــز اهمیت است ( واتسـون و گلیـزر ، ۱۹۸۰ ، به نقل از ندافی: ۶۱).
تعبیر و تفسیر: تعبیر و تفسیر توانایی پردازش اطلاعات و تعیین اعتبار آنها میباشد. در این فرایند بـاید قضاوت شــود که آیا نتــایج به طور منطـقی از داده و مقدمـههای خود گرفتـه شده است یا خیـر؟ بنـابراین در تعبیــر و تفسیـر استنتاجی صورت نمیگیرد بلکه نتایج در دسترس ما میباشد و موضوع مهم این است که دادهها و مقدمهها تجـزیه و تحلیـل شوند و برآورد شود که آیا نتایج گرفته شده از آنها درست است یا نادرست ؟ ( واتسـون و گلیـزر ، ۱۹۸۰ ، به نقل از ندافی: ۷۲ ).
ارزشیـابی استدلالهای منطقی: در موارد مهم تصمیمگیری درباره انتخـاب استدلالهای قــوی و ضعیـف، مطلوبتـر آن است که بتـوانیـم استدلالهای قوی و ضعیف را تشخیص دهیم. یک استدلال منطقی وقتی قوی است که هم مهم و هم در ارتباط مستقیم با سؤال باشد و یک استدلال وقتی ضعیف است که مستقیماً در ارتباط با سؤال نباشد (حتی اگر از اهمیت زیادی برخوردار باشد ) یا کم اهمیـت باشد یا تنها با جنبههای علمی و کم اهمیـت سـؤال در ارتبــاط باشد ( واتسـون و گلیـزر ، ۱۹۸۰ ، به نقل از ندافی: ۸۹ ).
۱-۶-۲-تعاریف عملیاتی
تفکر انتقادی: آزمون تفکر انتقادی واتسون – گلیزر توانایی تفکر انتقادی را از طریق ۸۰ پرسش در پنج مؤلفه مهارت استنباط، شناسایی مفروضات، استنتاج، تعبیر و تفسیر و ارزشیابی اندازهگیری میکند. نمره کلی آزمون ۸۰ و بیشترین نمره هر آزمودنی از هر بخش ۱۶ میباشد. نمرات در بخش استنباط از طریق درستی و نادرستی عبارات، در بخش شناسایی مفروضات با تشخیص وجود یا عدم وجود پیش فرضها در عبارات ذکر شده و یا نشده از موقعیتها، در بخش استنتاج با مشخص کردن نتایج استخراج شده و یا نشده از موقعیتها، در بخش تعبیر و تفسیر با مشخص کردن تعبیر و تفسیرهای استخراج شده یا نشده از شرح حالها و بالاخره در بخش ارزشیابی دلایل با تشخیص دلایل قوی و دلایل ضعیف به دست میآید. به عبارت دیگر در این آزمون به ازای هر پاسخ صحیح، یک نمره به فرد تعلق میگیرد و مجموع پاسخهای صحیح به پرسشهای آزمون، نمره کل آن محسوب میشود (حداکثر ۸۰ نمره). هر یک از آزمودنیها بر حسب امتیاز کل کسب شده از آزمون میتوانند در یکی از طبقات (کمتر از ۵۴)، متوسط (۵۹-۵۴)، و قوی (۸۰- ۶۰) از نظر توانایی تفکر انتقادی قرار گیرند. در تقسیمبندی نمرات در هر بخش، طبقه نمره ۱۰ و کمتر، طبقه متوسط۱۱ و طبقه قوی ۱۶-۱۲ در نظر گرفته شد. زمان لازم جهت پاسخدهی به سؤالات آزمون ۶۰ دقیقه است.
استنباط استنباط، نتیجه ای است که فرد از پدیده های به وقوع پیوسته به دست می آورد. مثلا اگر چراغهای خانه ای روشن باشد و از داخل خانه صدای موسیقی شنیده شود، شخص می تواند استنباط کند که احتمالا کسی در خانه است. این استنباط می تواند درست یا نادرست باشد مثلا ممکن است اهل خانه هنگام بیرون رفتن، چراغها و رادیو را خاموش نکرده باشند. در این آزمون هر تمرین با عبارتی شروع می شود که لازم است صحیح در نظر گرفته شود. بعد از هر عبارت چند استنباط ممکن (نتایجی که هر فرد می تواند از عبارت ارائه شده، برداشت کند آورده شده است . از هر دانش آموز بخواهید هر استنباط را بررسی کرده و درجه صحیح و غلط بودن آن را تعیین کنید. دانش آموز را راهنمایی کنید تا با توجه به توضیحات زیر، برای هر استنباط در پاسخنامه در محل مناسب علامت بگذارید و از طریق سؤالات ۱ تا ۱۶ پرسشنامه سنجیده میشود.
استنباط درست: یعنی با توجه به مجموعه اطلاعات ارائه شده، احتمال آن از حد معقول بیشتر است.
ج) تمام قوانین مرتبط با قاچاق کودک را به طور جدی به اجرا در آورد و اطلاعات و آمارهایی را در خصوص این مسئله منتشر کند؛ و
د) مکانیسم های اجتماعی را برای پیش گیری و نظارت بر قاچاق و بهره کشی از کودکان تقویت کند به عنوان مثال کمیته های محلی و در عین حال اقدامات پیشگیرانه را برای ارتقا شرایط زندگی و فرصت های اقتصادی خانواده های فقیر و در معرض خطر اتخاذ کند.[۲۴۴]
ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک در مورد به کارگیری کودکان در مخاصمات مسلحانه می باشد. طبق بند (۱) این ماده “دولت ها باید به قواعد حقوق بین الملل بشردوستانه قابل اجرا برای آنها در مخاصمات مسلحانه احترام گذارند".
همانطور که مفاد بند (۱) ماده ۳۸ پیدا است دولت ها متعهد هستند تا به مقررات قانون بین المللی بشر دوستی مربوط به کودکان در زمان های جنگ مسلحانه احترام گذارند. با توجه به اینکه مفاد معاهدات بشردوستانه تنها بین دولت های درگیر جنگ مسلحانه که طرف این معاهدات می باشند الزام آور هستند این سوال مطرح می گردد که معنای دقیق ماده ۳۸ کنوانسیون چیست. جمله بندی این ماده ظاهرا پیشنهاد می کند که این تعهد باید فراتر از الزام دو دولت متعهد و درگیر در جنگ باشد. همانطور که در بند ۴ این ماده تایید شده است: مطابق تعهدات شان نسبت به قانون بین المللی بشر دوستی در جهت حمایت از افراد غیر نظامی، دولت های طرف کنوانسیون حقوق کودک باید تمام اقدامات ممکن را برای تضمین حمایت و مراقبت از کودکانی که تحت تاثیر جنگ مسلحانه قرار گرفته اند انجام دهند. بنابراین، تعهد به تضمین حفاظت از کودکان به تمام دولت های متعهد نسبت به قانون بین المللی بشردوستی صرف نظر اینکه درگیر در یک جنگ مسلحانه می باشند یا نه بسط پیدا می کند. [۲۴۵]
همچنین طبق بند (۲) ماده (۳۸)،” دولت های عضو باید تضمین کنند که اشخاص زیر ۱۵ سال مستقیما در مخاصمات مسلحانه شرکت نکنند و طبق بند (۳) ماده (۳۸)، دولت های عضو نباید اشخاص زیر ۱۵ سال را به خدمت نظام بگمارند و هنگام سربازگیری از اشخاص بالای ۱۵ سال و زیر ۱۸ سال، دولت ها باید اولویت را به اشخاص مسن تر بدهند".
در ۲۰۰۰ میلادی، جامعه بین المللی پروتکل اختیاری به کنوانسیون حقوق کودک در خصوص به کارگیری کودکان در مخاصمات مسلحانه [۲۴۶]را در تلاش برای مخاطب قرار دادن استخدام گسترده کودکان در نیروهای مسلح در سرتاسر جهان مورد پذیرش قرار داد.[۲۴۷] که در چارچوب ممنوعیت کار کودک در مخاصمات مسلحانه لازم است مورد بررسی قرار گیرد.
در مقدمه این پروتکل بر تقویت بیشتر اجرای حقوق شناخته شده در کنوانسیون حقوق کودک تاکید می گردد و به نیاز به افزایش حمایت از کودکان در درگیری ها و تعارضات مسلحانه اشاره می شود. براساس ماده ۱ پروتکل الحاقی، “کشورهای عضو همه گونه اقدام لازم را به عمل خواهند آورد تا اطمینان حاصل نمایند هیچ یک از افراد نیروهای مسلح آنها که هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده اند در درگیری ها شرکت مستقیم نداشته باشند". افزایش حداقل سن شرکت کودکان در مخاصمات مسلحانه از ۱۵ به ۱۸ سال توسعه آشکاری است که پروتکل برای حمایت بیشتر از کودکان در مخاصمات مسلحانه به عمل آورد. یکی از فواید پروتکل اختیاری کمک به پیشگیری از مشارکت کودکان زیر ۱۵ سال در مخاصمات مسلحانه نیز بود. با این حال تاجاییکه به دامنه شمول تعهد مندرج در ماده ۱ پروتکل مربوط می شود دو نقطه ضعف آن را باید مورد اشاره قرار داد. ضعف نخست مربوط به ماهیت تعهدی است که بر دولت ها تحمیل می کند. طبق مقررات این ماده دولت ها تنها وظیفه دارند که کلیه اقدامات ممکن را برای تضمین اینکه چنین مشارکتی انجام نگیرد به عمل آورند. حال اگر دولت ها را ملزم می کرد که کلیه اقدامات ضروری را برای رسیدن به آن هدف اتخاذ کنند و یا حتی بهتر از آن تضمین کنند چنین مشارکتی واقع نشود، اقدام مفیدتری برای کودکان تلقی می شود. ضعف دیگر ماده ۱ مربوط به دامنه حمایت برای کودکان در برابر حضور در مخاصمات مسلحانه می شود. پروتکل اختیاری نیز تعریفی از عبارت مشارکت مستقیم ارائه نمی دهد. بنابراین به کشورها اجازه می دهد با ارائه تفاسیر مورد نظر خود راه های گریزی از ترتیبات آن پیدا کنند. برای مثال، ممکن است دولت ها اعمالی مانند جمع آوری اطلاعات، انتقال مهمات، حمل و تدارکات مواد غذایی مورد نیاز سربازان و اقداماتی از این قبیل را به عنوان مشارکت غیر مستقیم تلقی نموده و کودکان را بدین منظور به کار گیرند، درحالیکه همین اعمال نیز خطرات روحی و جسمی بیشماری برای کودکان به همراه خواهد داشت.
همچنین به موجب ماده (۲) این پروتکل، “دولت های عضو باید تضمین کنند که اشخاص زیر ۱۸ سال اجباراً به خدمت نظام گرفته نشوند". افزایش محدوده سنی استخدام اجباری در نیروهای مسلح از ۱۵ سال به ۱۸ سال از جمله نکات مثبت پروتکل اختیاری است. زیرا بند ۳ ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک در مورد استخدام اجباری کودکان بین ۱۵ تا ۱۸ سال حمایت ضعیفی به عمل آورده است و دولت ها در این خصوص موظف هستند که اولویت را به کسانی دهند که سن بیشتری دارند. بند (۳) ماده (۳) پروتکل، ” به خدمت گرفتن اشخاص زیر ۱۸ سال با شرایط زیر پذیرفته است:
الف) به خدمت گرفتن شخص زیر ۱۸ سال داوطلبانه باشد؛
ب) به خدمت گرفتن شخص زیر ۱۸ سال با رضایت والدین یا ولی قانونی او صورت گرفته باشد؛
ج) این قبیل اشخاص کاملا از شرح وظایف خود طی خدمت نظامی آگاه باشند؛ و
د) این قبیل اشخاص پیش از پذیرفته شدن به خدمت نظام، باید سن خود را اثبات نمایند".
بنابراین ماده ۳۸ کنوانسیون شرکت کودکان را در جنگ ممنوع می سازد ولیکن این ممنوعیت تنها در مورد شرکت کودکان به طور مستقیم در مخاصمات می باشد، بدون اینکه اساساً معیاری را برای تمایز بین شرکت مستقیم یا غیر مستقیم در مخاصمات مشخص کند. بنابراین کنوانسیون نه تنها تعهدات چندانی را به کشورها تحمیل نمی کند، بلکه راه را برای فرار از مقررات برای کشورها باز می گذارد، کما اینکه کشورها می توانند مدعی شوند شرکت کودکان در جنگ مستقیم نبوده است و به علاوه با رضایت والدین آنها صورت گرفته است. در هر صورت اجازه والدین نمی تواند مجوز شرکت کودکان در جنگ تلقی شود، زیرا حق حیات کودکان از حقوق فطری و ذاتی آنان است و این حق قابل انتقال نیست تا با تمسک به آن، کودک را از حیات و زندگی، محروم نمود.
کمیته حقوق کودک تاکید کرده است که دولت ها باید اقداماتی را به منظور حمایت از حقوق کودکان در حیطه صلاحیت قضایی شان در مواقع مخاصمات مسلحانه انجام دهند و اینکه اصول کنوانسیون حقوق کودک نباید در زمان مخاصمات مسلحانه نقض گردد. به ویژه، این کمیته بیان نموده که نظر به تعریف کودک و اصل بهترین منافع کودک، نباید به هیچ کودک زیر ۱۸ سال اجازه داد تا به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مخاصمات شرکت کنند و اینکه نباید هیچ کودک زیر ۱۸ سال را به طور داوطلبانه یا اجباری به استخدام نیروهای مسلح در آورد. این کمیته از دولت ها می خواهد تا حداقل سن بالاتر از ۱۵ را برای استخدام در نیروهای مسلح تعیین کنند. کمیته حقوق کودک همچنین بیان کرده است که قانون بین المللی بشر دوستانه عنوان شده در ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک شامل کنوانسیون های چهار گانه ژنو، پروتکل الحاقی، اعلامیه مربوط به حمایت از زنان و کودکان در مواقع اورژانسی و جنگ مسلحانه[۲۴۸]، اعلامیه حقوق کودک و کنوانسیون حقوق کودک می شود. [۲۴۹]
این نکته را نباید نادیده انگاشت که یکی از انتقاداتی که از سوی نهادها و گروه های حامی حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه به کنوانسیون حقوق کودک وارد است، مربوط به همین ماده ۳۸ می شود. زیرا این ماده تنها ماده کنوانسیون حقوق کودک است که از سن مقرر در تعریف کودک (ماده ۱ کنوانسیون) عدول کرده است. این درحالی است که درگیری های مسلحانه وضعیتی است که بیشترین خطرات را برای سلامت کودکان و نقض شدید حقوق آنها را همراه دارد. [۲۵۰]
به موجب ماده ۳۹ کنوانسیون حقوق کودک، “کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات لازم را برای تسریع بهبودی جسمی و روحی و سازش اجتماعی کودکی که قربانی بی توجهی، استثمار، سوء استفاده، شکنجه یا سایر اعمال خشونت آمیز، غیر انسانی و تحقیر کننده یا جنگ بوده است، به عمل خواهند آورد. این روند بهبودی و پیوستن مجدد به جامعه می بایست در محیطی که موجب سلامت، اتکای نفس و احترام کودک شود، انجام گیرد".
ماده ۳۹ کنوانسیون بیان می کند که بهبودی باید در محیطی رخ دهد که سلامت، عزت نفس و شان و منزلت کودک تقویت گردد. اصول کلی کنوانسیون حقوق کودک مستلزم این است که چنین اقداماتی بدون تبعیض برای تمام کودکان قربانی در دسترس باشد. کمیته حقوق کودک نشان داده است که جمله بندی ماده ۳۹ نیاز به ملاحظه طیف وسیعی از کودکان قربانی دارد. کمیته حقوق کودک علاوه بر موقعیت های عنوان شده در ماده ۳۹، به قربانیان خشونت، کودکان پناهنده ( ماده ۲۲)، کار کودک و کار اجباری ( ماده ۳۲)، سوء استفاده و قاچاق مواد مخدر (ماده ۳۳) و فروش و قاچاق کودکان (ماده ۳۵) اشاره داشته است.
گفتار سوم : تحلیل اسناد منطقه ای حقوق بشری در زمینه حقوق کودک و
ممنوعیت کار کودک
بند اول: کنوانسیون اروپایی حقوق بشر[۲۵۱] (۱۹۵۰ میلادی)
کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در مقدمه اش بر هدف حمایت از حقوق و بهترین منافع کودکان تاکید می کند و اینکه برای دست یافتن به این هدف، کودکان باید دارای فرصت کافی برای اعمال حقوق خود مخصوصا در خانواده باشند. ماده ۴ این کنوانسیون در خصوص منع بردگی و کار اجباری می باشد. به موجب ماده ۴ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، ۱") هیچ کس نباید در بردگی یا بندگی نگهداشته شود، ۲ ) هیچ کس را نباید به کار اجباری وادار کرد". از عموم و اطلاق واژه “هیچ کس” در این ماده می توان حمایت از کودکان در برابر کار اجباری و بندگی را استنباط کرد.
بند دوم: کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر [۲۵۲] (۱۹۶۷ میلادی)
به موجب ماده ۱ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر “دولت های عضو متعهد می شوند تا به حقوق و آزادی های شناخته شده در موادش احترام گذاشته و برای تمام افراد تحت صلاحیت شان حقوق و آزادی را بدون هرگونه تبعیض بر اساس رنگ، نژاد، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی و وضعیت اقتصادی تضمین کنند". ماده ۶ در مورد رهایی از بردگی می باشد. به موجب بند ۱ ماده ۶ کنوانسیون،” ۱) هیچ کس را نباید مورد بردگی یا بندگی قرار داد و تمام فرم های آن باید منع گردد. ۲) هیچ کس را نباید وادار به انجام کار اجباری کرد. مجددا واژه هیچ کس در این ماده بر حمایت از حقوق کودکان دلالت می کند". ماده ۱۹ این کنوانسیون منحصرا به حقوق کودک پرداخته است. به موجب ماده ۱۹، “هر کودک دارای حق برخورداری از اقدامات حمایتی مورد نیاز از سوی خانواده، جامعه و دولت می باشد".
بند سوم: منشور آفریقایی حقوق بشر (۱۹۸۱ میلادی) [۲۵۳]
منشور آفریقایی حقوق بشر (منشور بانجول[۲۵۴]) تنها در یک ماده به حقوق کودکان اشاره داشته است و آن هم در ماده ۱۸ می باشد و بیان می دارد دولت های عضو باید حمایت از حقوق کودک را همانگونه که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین پیش بینی شده است، تضمین کنند.[۲۵۵]بنابراین همانگونه که در اعلامیه حقوق بشر بردگی منع گردیده است می توان حمایت از منع بردگی کودکان را به آن بسط داد. به موجب ماده ۵ این منشور “همه افراد دارای حق احترام به مقام و منزلت انسانی و شناسایی وضعیت حقوقی شان می باشند و تمام فرم های بهره کشی نظیر بردگی، تجارت برده، شکنجه، بی رحمی، رفتارهای غیر انسانی یا تحقیر کننده باید منع گردند". از عموم و اطلاق واژه “همه افراد” در این ماده می توان حمایت از کودکان در برابر تمام فرم های بهره کشی نظیر بردگی، تجارت برده، شکنجه، بی رحمی و رفتارهای غیر انسانی را استنباط کرد. به موجب ماده ۱۶ این منشور، ” ۱) همه افراد دارای حق برخورداری از بهترین وضعیت سلامت فیزیکی و روانی قابل دستیابی می باشند. ۲) دولت های عضو این منشور باید تمام اقدامات ضروری را برای حمایت از مردم خود انجام دهند و تضمین کنند که آنها در مواقع بیماری تحت درمان قرار خواهند گرفت". مجددا واژه همه افراد در این ماده کودکان را هم در برمی گیرد و با توجه به خطرات و پیامدهای فیزیکی و روانی که انواع مختلف کار بر کودکان می گذارد، لزوم ممنوعیت کار کودکان و تضمین برخورداری آنها از سلامت فیزیکی و روانی برجسته می گردد.
پروتکل الحاقی به منشور آفریقایی حقوق بشر در خصوص حقوق زنان در آفریقا[۲۵۶] که در سال ۲۰۰۵ لازم الاجرا گردیده است به حقوق کودکان بویژه دختران توجه ویژه ای داشته است. به موجب ماده ۱۲ این پروتکل” دولت های عضو باید تمام اقدامات لازم را برای حذف تمام فرم های تبعیض علیه زنان و دختران در حیطه تحصیل و آموزش اتخاذ کنند".
در بسیاری از کشورهای و فرهنگ ها فرصت هایی که به دختران و پسران اعطا می گردند برابر نیستند. در واقع، تعدادی کمی از کشورها یا فرهنگ ها هستند که دختران و پسران را در برخورداری از فرصت ها یکسان در نظر می گیرند. همانطور که در ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده دستیابی به تحصیل یک حق انسانی و پایه و اساس مهمی برای پیشرفت فرد در آینده می باشد. با این وجود، در برخی از کشورها دختران به اندازه پسران حق دستیابی به آموزش و تحصیل ندارند. والدین اغلب ارزش بیشتری به تحصیل پسران خود می دهند تا دختران شان و دختران اغلب در سنین پایین از مدارس بیرون کشیده می شوند. نتیجه این نابرابری ها در حق تحصیل و آموزش را می توان در آمارهای جهانی بی سوادی مشاهده نمود. از بین ۱۶ درصد جمعیت جهان که قادر به خواندن یا نوشتن حتی یک جمله ساده نمی باشند، تقریبا دو سوم آن ها زنان می باشند. با توجه به اینکه دستیابی به تحصیل و حذف کار کودک به هم وابسته هستند، عدم دستیابی دختران به تحصیل زمینه را برای ورود آنها به بازار کار فراهم می کند. [۲۵۷]
بند چهارم: منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک[۲۵۸] (۱۹۹۰)
منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک به عنوان اولین معاهده منطقه ای در خصوص حقوق کودک بر اساس اعلامیه حقوق و رفاه کودکان آفریقایی ۱۹۷۹ میلادی [۲۵۹]طرح ریزی شد اما بیشتر مواد این منشور بر اساس کنوانسیون حقوق کودک می باشد. مقدمه این منشور بیان می کند که کودک یک جایگاه منحصر به فرد و برتر را در جامعه آفریقایی به خود اختصاص داده است و نیاز به حمایت حقوقی و مراقبت ویژه با توجه به پیشرفت فیزیکی، اخلاقی، روانی، اجتماعی و سلامتی دارد. [۲۶۰]ماده ۱۵ منشور حقوق و رفاه کودک راجع به کار کودک می باشد. به موجب ماده ۱۵ منشور، ” ۱) هر کودک باید از تمام فرم های بهره کشی اقتصادی و از انجام هر کاری که برای کودک خطرناک است یا در پیشرفت فیزیکی، روانی، روحی، اخلاقی یا اجتماعی کودک تداخل ایجاد می کند محافظت گردد، ۲) دولت های عضو منشور باید تمام اقدامات قانونی و اجرایی را برای تضمین اجرای کامل این ماده که هم بخش رسمی و هم غیر رسمی اشتغال را تحت پوشش قرار می دهد و با اسناد سازمان بین المللی کار در خصوص کودکان مرتبط است اجرا کنند، دولت های عضو باید:
الف) از طریق قانون گذاری، حداقل دستمزد را برای استخدام مشخص کنند؛
ب) مقررات مناسبی را در خصوص ساعات و شرایط استخدام وضع کنند؛
ج) مجازات های شایسته یا قوانین دیگری برای تضمین اجرای موثر این ماده در نظر گیرند؛ و
د) انتشار اطلاعات راجع به خطرات کار کودک در تمام بخش های جامعه را فراهم کنند".
ظاهرا ماده ۱۵ منشور بر اساس عبارت بندی ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک می باشد. ماده ۱۵ منشور گستره حمایت های مطرح شده در کنوانسیون حقوق کودک را با اشاره به تمام اشکال بهره کشی در مقابل بهره کشی تنها بسط می دهد اما ماده ۱۵ منشور بر خلاف ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک به کاری که در تحصیل کودک تداخل ایجاد کند و یا برای او مضر باشد اشاره نمی کند. با این وجود، ماده ۱۵ منشور اجرای موثرتر و گسترده حقوق کودکان را تضمین می کند به عنوان مثال، تعهد دولت های عضو به انتشار اطلاعاتی در خصوص خطرات کار کودک.[۲۶۱]
به موجب ماده ۲۲ این منشور،” ۱) کشورهای عضو منشور باید به قواعد حقوق بین الملل بشردوستانه قابل اجرا در مخاصمات مسلحانه که بر کودک تاثیر می گذارد، احترام گذاشته و آن ها را به اجرا در آورند. ۲) کشورهای عضو منشور باید تمام اقدامات ضروری را به منظور تضمین اینکه هیچ کودکی نباید به طور مستقیم در مخاصمات مسلحانه شرکت داشته باشد مخصوصا استخدام کودکان، اتخاذ کند. ۳) کشورهای عضو منشور باید مطابق با تعهداتشان بر اساس حقوق بین الملل بشردوستانه، از جمعیت غیر نظامی در مخاصمات مسلحانه حفاظت کنند و تمام اقدامات ممکن را برای تضمین حمایت و مراقبت از کودکانی که تحت تاثیر جنگ قرار گرفته اند، انجام دهند. چنین قواعدی باید برای کودکان در موقعیت های مخاصمات مسلحانه داخلی اجرا گردند". این منشور مستلزم این است که دولت های عضو مانع از استخدام کودکان به نیروهای مسلح شوند. مطابق با ماده ۲ منشور که کودک را هر شخص زیر ۱۸ سال در نظر می گیرد، این ممنوعیت استخدام برای افراد زیر ۱۸ سال می باشد برخلاف کنوانسیون حقوق کودک که شرکت کودکان زیر ۱۵ سال را در مخاصمات مسلحانه منع کرده است. بنابراین درحالیکه منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک مشارکت کودکان زیر ۱۸ سال را در مخصامات منع کرده است، کنوانسیون حقوق کودک به کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال اجازه داده تا به طور مستقیم در مخاصمات شرکت کنند. تلاش برای جبران این وضعیت در پروتکل اختیاری به کنوانسیون حقوق کودک در خصوص مشارکت کودکان در مخاصمات مسلحانه که حداقل سن استخدام را از ۱۵ به ۱۶ سال افزایش داده است، مشاهده می شود. [۲۶۲]
علاوه بر حمایت گسترده برحسب حداقل سن برای استخدام در نیروهای مسلح، بند ۳ ماده ۲۲ منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک گستره ی تعهدات دولت ها را به مخاصمات داخلی بسط می دهد. [۲۶۳]
مبحث دوم : تحلیل اسناد سازمان بین المللی کار در راستای ممنوعیت کار کودک
گفتار اول: تحلیل اسناد مربوط به کار های خطرناک و زیان آور
بند اول: کنوانسیون شماره ۱۳ راجع به سفید آب سرب[۲۶۴] و توصیه نامه شماره ۴ راجع به مسمومیت ناشی از سرب[۲۶۵]
هنگام تاسیس سازمان بین المللی کار یکی از خطرات مهمی که عده زیادی از کارگران را تهدید می کرد و به گفته برخی بیماری شغلی شاخص در همه کشورها محسوب می شد و قربانیان آن از فسفر سفید هم بیشتر بود مسمومیت های تدریجی ناشی از فراورده های سرب بود. در بین این فرآورده ها مخصوصا سفید آب سرب که در نقاشی ساختمان مورد استفاده قرار می گرفت از همه خطرناک تر بود. در اولین اجلاسیه کنفرانس بین المللی کار طی توصیه نامه شماره ۴ به دولت های عضو توصیه شد که به کار گماردن زنان و کودکان کمتر از ۱۸ سال در تمام صنایعی که خطر مسمومیت های ناشی از سرب وجود دارد ممنوع سازند. در همان زمان از جانب یکی از نمایندگان کارگران پیشنهاد شد که ممنوعیت استعمال سفید آب سرب در نقاشی ساختمان به طور کلی و در مورد همه کارگران مقرر شود. با وجود آنکه دفتر بین المللی کار مدارک فراوانی چه از لحاظ طبی و چه از نظر فنی و شیمیایی در مورد خطرات فراورده ها سرب و بویژه سفید آب سرب ارائه کرده بود. معهذا در مورد ضرورت تصویب معیارهایی درباره منع استعمال سفید آب سرب اختلاف نظر فراوانی وجود داشت. مطالعات انجام شده در قوانین کشورهای جهان از طرف دفتر مذکور نشان می داد که در برخی کشورها از کارگران نقاش ساختمان که بیشتر از همه در معرض خطر بودند به هیچ وجه حمایتی صورت نمی گرفت. به هر حال سرانجام در سال ۱۹۲۱ موضوع در دستور کار کنفرانس قرار گرفت و به رغم مخالفت های عده ای که منافع سازنده این ماده را مطرح می ساختند و با پا فشاری نمایندگان دولت فرانسه کنوانسیون شماره ۱۳ به تصویب رسید. [۲۶۶]
به موجب کنوانسیون شماره ۱۳ در مورد سفید آب سرب مصوب سال ۱۹۲۱ هر یک از کشورهای عضو که به کنوانسیون ملحق شود مکلف است استعمال سفید آب سرب، سولفات سرب و همه فراورده هایی که این نوع مواد را در بر داشته باشند ممنوع سازد اما این ممنوعیت فقظ شامل کارهای نقاشی داخل ساختمان (به استثنای ایستگاه های راه آهن و موسسات صنعتی) می شود. در مورد موسسات صنعتی استفاده از ماده مذکور به شرطی مجاز است که مقامات صلاحیت دار پس از مشاوره با سازمان های کارگری و کارفرمایی استعمال آن را ضروری اعلام کرده باشند.[۲۶۷]
این کنوانسیون همچنین به کار گماردن افراد زیر ۱۸ سال را به استثناء کارآموزان در این قبیل کارها به کلی ممنوع شناخته است.[۲۶۸]
سرب یک ماده مخدر اعصاب است که ممکن است منجر به اختلال شدید بافت عصب مخصوصا در سیستم عصبی مرکزی در حال رشد گردد. این آسیب به سیستم عصبی مرکزی می تواند منجر به اختلالات رفتاری در کودکان شود.[۲۶۹] تاثیرات سرب بروی رفتار مجرمانه و گرایشات ضداجتماعی بسیار قابل توجه است. شواهدی وجود دارند دال بر اینکه قرار گیری کودکان در معرض سرب حتی به میزان بسیار پایین می تواند تاثیر منفی بر رشد عصبی روانی کودک داشته باشد. همچنین قرار گیری کودکان در معرض سرب تاثیرات منفی بر شناخت و یادگیری کودک می گذارد. یک مطالعه انجام شده برروی کودکانی که در معرض سرب قرار گرفته بودند نشان داد که سرب ضریب هوشی کودکان را تا حد قابل توجهی پایین می آورد. کودکان ممکن است در تولید سرامیک، شیشه سازی، تعمیر رادیاتور اتوموبیل، رنگ زنی شیشه در معرض سرب قرار گیرند. قرار گیری در معرض سرب همچنین در ذوب کاری و معادن و از طریق قرار گیری در معرض سوخت ها رخ دهد. آژانس ثبت مواد سمی و بیماری[۲۷۰] بیان کرده است که در محیط های یکسان، کودکان ممکن است بیش از افراد بزرگسال در معرض مواد سمی قرار گیرند به این خاطر که کودکان نسبت به افراد بالغ و بزرگسال آب بیشتری می نوشند، غذای بیشتری مصرف می خورند و هوای بیشتری مصرف می کنند و در بسیاری موارد، کودکان توانایی کمتری برای سم زدایی مواد شیمایی می باشند که این آن ها آسیب پذیر تر می سازد.[۲۷۱]
همچنین سطوح بالای سرب در کودکان کارگر در مشاغلی که انتظار نمی رود قرار گیری در معرض سرب وجود داشته باشد به چشم می خورد. برای نمونه کودکانی که در خیابان ها به سپور گری مشغول می باشند در معرض سرب ناشی از زباله های بیمارستان ها و مواد شیمیایی قرار می گیرند. [۲۷۲]
بند دوم: کنوانسیون شماره ۱۳۶ راجع به حفاظت در برابر خطرات مسمومیت ناشی از بنزن[۲۷۳] و توصیه نامه شماره ۱۴۴ راجع به حفاظت در برابر خطرات مسمومیت ناشی از بنزن[۲۷۴]
با توجه به خطرات مسمومیت ناشی از بنزن در سال ۱۹۷۱ میلادی کنوانسیون شماره ۱۳۶ و توصیه نامه شماره ۱۴۴ به تصویب کنفرانس بین المللی کار رسیدند. کنوانسیون شماره ۱۳۶ شامل همه فعالیت هایی می شود که کارگران را در معرض هیدروکربن بنزن C6H6 و فرآورده هایی که مقدار بنزن موجود در آنها بیش از یک درصد است قرار می دهد. [۲۷۵] این کنوانسیون مقرر می دارد که به کار گماردن کارگران کمتر از ۱۸ سال در کارهایی که در معرض خطرهای بنزن قرار می گیرند به طور کلی ممنوع است. [۲۷۶] مقررات تکمیلی در این زمینه در توصیه نامه شماره ۱۴۴ پیش بینی گردیده است. مواد توصیه نامه مسائل مختلفی از جمله نحوه محدود کردن استفاده و استعمال بنزن، پیشگیری های فنی بهداشت کار، پیشگیری طبی و آموزش کارگران را مورد توجه قرار داده است. دولت هایی که به این کنوانسیون ملحق می شوند موظف هستند در گزارش خود به دفتر بین المللی کار پیش بینی های لازم مربوط به نحوه رعایت ممنوعیت استخدام کارگران کمتر از ۱۸ سال را به روشنی اعلام نمایند.
بررسی ها نشان می دهند که قرار گیری در معرض بنزن می تواند منجر به سوزش یا خارش پوست و چشم، سرگیجه، تهوع و احساس خفگی گردد. بنزن یک ماده سرطان زا است که به عنوان حلال برای چسب ها، رنگ ها و لاستیک مورد استفاده قرار می گیرد. قرار گیری در معرض بنزن حتی به میزان کم باعث بروز علائم مسمومیت می گردد؛ قرار گیری در معرض بنزن به طور طولانی مدت می تواند منجر به اختلالات خونی همچون کم خونی و سرطان خون گردد. کودکان کارگر در گاراژ ها و پمپ بنزین ها به طور جدی در معرض خطر بنزن قرار دارند. [۲۷۷]
گفتار دوم : تحلیل اسناد مربوط به حداقل سن اشتغال
سازمان بین المللی کار بیشترین معیارهای مربوط به کار کودکان را به مسئله حداقل سن استخدام و شروع به کار اختصاص داده است. بدین معنی که تاکنون ۱۱ کنوانسیون بین المللی و ۵ توصیه نامه اختصاصا در این باره تصویب نموده است.
بند اول: کنوانسیون حداقل سن استخدام در صنعت، ۱۹۱۹ میلادی (شماره ۵) [۲۷۸]
کنوانسیون شماره ۵ نخستین کنوانسیون مصوب درباره حداقل سن استخدام می باشد که در اولین اجلاسیه کنفرانس بین المللی کار در مورد موسسات صنعتی به تصویب رسید. طبق این کنوانسیون استخدام یا کار کردن کودکان کمتر از ۱۴ سال در کارگاه ها و موسسات صنعتی اعم از خصوصی یا عمومی ممنوع اعلام گردیده است[۲۷۹]. مدارس حرفه ای به شرط آنکه مورد تایید و نظارت مقامات مسئول باشند و نیز کارگاه های خانوادگی که در آن منحصرا اعضاء یک خانواده به کار مشغولند مشمول این ممنوعیت نمی باشند[۲۸۰].
کنوانسیون شماره ۵ در سال ۱۹۳۷ با تصویب کنوانسیون شماره ۵۹ در خصوص حداقل سن استخدام در صنایع (کنوانسیون اصلاح شده)[۲۸۱] مورد تجدید نظر قرار گرفت. کنوانسیون شماره ۵۹ با کنوانسیون شماره ۵ سه تفاوت اساسی دارد: اول آنکه حداقل سن را به ۱۵ سال افزایش می دهد[۲۸۲]. دومین تفاوت در این است که به جای آنکه به طور کلی کارگاه های خانوادگی را مستثنی سازد مقرر می دارد که قوانین کشور در صورتی می توانند اشتغال کودکان کمتر از ۱۵ سال را در کارگاه ها مجاز شمارند که کار انجام شده در آنها برای حیات، سلامت جسمی یا روحی و اخلاقی اشخاصی که به کار مشغولند خطری در بر نداشته باشد[۲۸۳]. سوم اینکه، در مورد کار هایی که چنین خطری محتمل است قانون کشورهای عضو باید راسا سنی بیش از ۱۵ سالگی تعیین کند و یا تعیین آن را به مقام مناسبی واگذار نماید و حداقل سن استخدام از ۱۴ سال به ۱۵ سال افزایش داده شد[۲۸۴]. در هر دو کنوانسیون شماره ۵ و ۵۹ کافرما موظف است اسامی کارگران کمتر از سن معین را با ذکر تاریخ تولد آنها در دفتری ثبت نماید، با این تفاوت که سن تعیین شده در کنوانسیون شماره ۵، ۱۶ سال[۲۸۵] و در کنوانسیون شماره ۵۹، ۱۸ سال [۲۸۶]می باشد.
توصیه نامه شماره ۵۲ [۲۸۷] که راجع به حداقل سن به کار گیری کودکان در کارگاه های خانوادگی می باشد به نحوی مکمل کنوانسیون شماره ۵۹ است. در این توصیه نامه به کشورهای عضو توصیه شده است تا قانون مربوط به حداقل سن را در تمام کارگاه ها و موسسات صنعتی و از جمله کارگاه های خانوادگی در حدود امکان به مرحله اجرا در آورند.
بند دوم: کنوانسیون حداقل سن استخدام در کار های دریایی، ۱۹۲۰ میلادی
(شماره ۷) [۲۸۸]
به موجب کنوانسیون شماره ۷ به کار گیری کودکان کمتر از ۱۴ سال در کشتی هایی که به دریانوردی مشغول هستند ممنوع است.[۲۸۹]این ممنوعیت شامل کشتی های جنگی و کشتی هایی که در آن فقط اعضاء یک خانواده کار می کنند و نیز کشتی های آموزشی نمی شود مشروط بر اینکه جنبه آموزشی آنها مورد تایید و نظارت مقامات مسئول باشد[۲۹۰]. کنوانسیون شماره ۷ در سال ۱۹۳۶ میلادی بوسیله کنوانسیون شماره ۵۸ مورد تجدید نظر قرار گرفت. کنوانسیون شماره ۵۸ حداقل سن را به ۱۵ سال افزایش می دهد و آن را به عنوان سن پایه تعیین می کند[۲۹۱]. معهذا علاوه بر مستثنیات مذکور در کنوانسیون شماره ۷، اجازه می دهد که نوجوانان ۱۴ ساله هم در صورت دارا بودن گواهی معتبر از مقام مسئول مبنی بر اینکه کار مورد نظر به نفع ایشان است، به کار گمارده شوند[۲۹۲].
بند سوم: کنوانسیون حداقل سن استخدام در کشاورزی، ۱۹۲۱ میلادی (شماره ۱۰) [۲۹۳]
آندروژنها و پیشسازهای آندروژن توسط تخمدانها و غدهی آدرنال در پاسخ به هورمونهای مخصوص تروپیک، LH و هورمون ACTH ترشح میشوند. در ابتدا با اندازهگیریها، در بیوسنتز هورمونهای استروئیدی تبدیل کلسترول به پرگنلون[۱۲۷] توسط آنزیم (اشکال ۲-۳ و ۲-۴) صورت میگیرد. P450C17 فعالیت دو آنزیم ۷-α هیدروکسیلاز[۱۲۸] و ۱۷ و ۲۰ لیاز را در اختیار دارد، در غدهی آدرنال و گنادها، هورمونهای استروئیدی با محدودیت تغییر شکل مواجه هستند. فعالیتهای هر دو پروتئین توسط یک ژن منفرد CYP17 کد میشود. بیان این ژنها مطلقاً به غلظت هورمونهای تروپیک LH در تخمدان و ACTH در بخش قشری آدرنال وابسته است. دو آنزیمی که عضوی از خانوادهی ژنهای P450 نیستند، برای سنتز استروئیدهای گنادی و آدرنال مهم هستند. ۳-α هیدروکسی استروئیددهیدروژناز[۱۲۹] نوع ۲، که منحصرا در غدهی آدرنال و گنادها و پروتئین تنظیمی استروئیدی بیان میشوند، یک ناقل کلسترول از خارج به درون غشای میتوکندری است (Carey et al., 1994).
تولید استروئید در تخمدان
عملکرد نرمال تخمدان، به عملکرد ترکیبی LH بر روی سلولهای استرومای بینابینی تکا و FSH بر روی سلولهای گرانولوزا بستگی دارد. تولید استروئید مطابق با مدل دو سلولی عملکرد تخمدان، ارگانیزه شده است. سلول تکا به موجب آن، A را در پاسخ به LH ترشح میکند و سپس A در سلول گرانولوزا توسط آروماتاز تحت تأثیر FSH به استروژن تبدیل میشود. به طوری که بیشتر ترشحات فولیکول، افزایش ترشح مقدار A و استرادیول (۲E)است، اما مقدار ۲E بیشتر است. سنتز آندروژنها برای رشد بهتر فولیکول باید در سطح پایینی نگه داشته شود. اگر چه آندروژنها برای ساخته شدن ۲E، پیشمادهای ضروری هستند، به نظر میرسد افزایش بیرویهی آندروژنها، تداخل عمل با مراحل بلوغ فولیکولی داشته باشد و برای جلوگیری از آترزی تعداد زیادی از فولیکولها مشارکت و تداخل عمل بین LH و سلولهای گرانولوز انجام میشود (Hillier and Tetsuka, 1997).
مطالعات متعددی نشان میدهند که در PCOS معمولاً تولید آندروژنهای اضافی دیده میشود. تحریک مزمن LH در PCOS، افزایش ترشح ثابت آندروژنها را از قسمتهای تکا به همراه دارد. این سلولها ترشح غیر طبیعی آندروژن را در محیط کشت آزمایشگاهی قبل و بعد از تحریک با LH نشان دادهاند. بنابراین زنان PCOS ، افزایش پاسخ ۱۷-OHP به GnRHa و hCG را نشان میدهند. زنان PCOS که ترشح LH در آنها زیر خط پایه بوده است، همانند زمانی که یک ماه تحت درمان با آگونیست GnRH به عنوان گروه کنترل بودهاند، افزایش پاسخ ۱۷-OHP را نسبت به hCG را نشان میدهند. الگوی ترشح استروئیدها در زنان PCOS یک بینظمی عمومی شده را نشان میدهد، به خصوص سطح فعالیت ۱۷-α هیدروکسیلاز و ۱۷ و ۲۰ لیاز کامل میباشد. مطابقت نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که یک ارتباط اولیه بین P450C17، بینظمی تخمدان و سلولهای تکا تولیدکننده استروئید در زنان PCOS وجود دارد (شکل ۲-۳). اگر چه با این آزمایشات سابقهی مداوم افزایش ترشح LH را نمیتوان غیر محتمل برشمرد. به علاوه، اثر افزایش همزمان انسولین و زیادی IGFs، نمیتواند مانع از عملکرد زیاد سلول تکا و ترشح متوسط LH شود (Gilling-Smith et al., 1994).
انسولین همچنین میتواند تولید آندروژن تخمدان را تقویت کند. نشان داده شده است که انسولین به تنهایی یا با کمک LH تولید آندروژن در تخمدان را افزایش میدهد. انسولین میتواند به کمک رسپتورهای خود بر روی قسمتهای مختلف تخمدان تأثیر گستردهای داشته باشد. رسپتورهای IGF یا انسولینی میتوانند شامل هیبرید قسمتهای مختلف یا زیر واحدهای α یا β هر دو رسپتور باشند. مهارکنندههای تحریک ترشح آندروژنهای تخمدان و آندروژنها در حقیقت تخمدان را به توقف تولید آندروژن تحریک میکنند. کیستهای فولیکولی در زنان PCOS به طور کامل رشد نمیکنند. تعداد سلولهای گرانولوزا در این فولیکولهای بازمانده از رشد، اندک بوده و فاقد فعالیت آروماتازی هستند. در خط پایه، یک زمینهی افزایش متوسط ۲E برای رشد فولیکول وجود دارد. شاید این، قسمتی از نتیجهی افزایش پیشمادهی آندورژن برای ترشح ۲E باشد. سلولهای گرانولازا که در محیط اینویترو[۱۳۰] امتحان شدهاند، کاهش یا افزایش زیادی در سطح رسپتورهای FSH نشان ندادهاند. آنها به سطح بالای FSH در اینویترو پاسخی نشان نمیدهند (Chan et al., 2006).
شکل ۲-۳- مسیرهای ساخته شدن استروئیدها در فولیکول انترال تخمدان بر اساس دو گنادوتروپین (برگرفته از Koivunen, 2001).
سلولهای گرانولازا PCOS در محیط کشت اینویترو نیز به ۶-IGF پاسخ معمولی یا پاسخی اضافه میدهند. میدانیم که تحریک سلولهای گرانولازا تکثیر یا فعالیت آروماتازی است، اگرچه فعالیت آروماتازی سلولهای گرانولازا در فولیکولهای PCOS خیلی پایین است که در نتیجهی بالا بودن نسبت آندروژن به استروژن و از دست رفتن فعالیت فولیکول است. این یافتهها منتهی به نظریهای شده است که محل فعالیت بازدارندگی IGFs یا FSH خیلی شبیه به فاکتور رشد شبهانسولینی باند شده با پروتئین (IGFBPs)[131] است و در فولیکولهای کوچک انترال PCOS فولیکولها مانع تحریک آروماتازی هستند (Cataldo, 1997).
این اطلاعات نشان میدهد که تراکم بالای فولیستاتین[۱۳۲] در گردش و پایین اکتیوین A در زنان PCOS، نمیتواند دلیل مقایسهای برای تأیید این بیماری باشد. اکتیوین A توسط فولیکولها در محیط کشت تولید شده است. پیشنهاد شده است که زیاد شدن سلولهای گرانولازا، بیان رسپتورهای FSH را بالا میبرد و کاهش تولید LH ناشی از آندروژن را کاهش میدهد. افزایش ترشح FSH هیپوفیزی معمولاً زیاد شدن رشد فولیکولها را به دنبال دارد (Norman et al., 2001).
فولیستاتین یک پروتئین متصل شونده به اکتیوین است که اغلب باعث مهار فعالیت اکتیوین میشود. بیان زیاد فولیستاتین باید یکی از مکانیسمهایی باشد که بهوسیلهی آن از رشد زیاد فولیکولها جلوگیری کند. با این حال، مطالعات موفق به نشان دادن هر گونه تفاوت در غلظت فولیستاتین در تحریک یا عدم تحریک تخمکگذاری در شرایط طبیعی یا تخمدانهای پلیکیستیک نشدهاند. اگر چه مکانیسم نامشخص است، نتیجه تنظیم نامناسب سنتز آندروژن این است که همکاری نرمال ترشح آندروژن تخمدانی با عملکرد سلول گرانولوزا دچار اختلال گردیده است، که پیامدهای جدی برای بلوغ فولیکول را به دنبال دارد. پاسخ عمومی تخمدانها به گنادوتروپینها پاسخ بسیار شدید است. سلولهای تکا با افزایش بسیار انسولین و افزایش آندروژن، پاسخ شدیدی به افزایش LH نشان میدهند. سلولهای گرانولوزا پاسخ شدیدی به FSH دارند، اما کاهش سطح LH از افزایش استروژن به مقدار زیاد جلوگیری میکند (Rosenfield, 1999).
هیپرآندروژنمی
شواهد بیوشیمیایی هیپرآندروژنیسم، بر پایهی یافتن غلظتهای بالای آندروژنهای در گردش خون قرار دارد. تستوسترون مهمترین آندروژنی است که توسط تخمدان تولید میشود و معمولاً اساس تشخیص هیپرآندروژنمی است. آندروژنهای دیگری که ممکن است در زنان مبتلا به PCOS بالا باشند، عبارتند از آندروستندیون، DHEA و DHEA-S. سطح تستوسترون در اکثر (ولی نه تمام) زنان مبتلا به PCOS بالاست. سطح تستوسترون آزاد برای تشخیص اختلالات هیپرآندروژنیک است ولی اندازهگیری تستوسترون آزاد محدودیتهای متعددی دارد. رادیوایمونواسیهای مستقیم، دقت بسیار کمی در اندازهگیری تستوسترون آزاد دارند. به خصوص در محدودههای پایین و در زنان دارای سطوح کاهش یافتهی SHBG. روشهای پیچیدهتر و درستتر (دیالیز تعادلی (Equilibrium dialysis) و طیفسنجی تودهای کروماتوگرافی گاز یا مایع) به لحاظ تکنیکی پیچیده و گران هستند و به طور گسترده در دسترس نمیباشند. به علاوه، تستوسترون در بافتهای حساس به آندروژن به دیهیدروتستوسترون (DHT)[133] تبدیل میشود که طول اثر آن از تستوسترون طولانیتر است. به همین دلیل، غلظت تستوسترون کل الزاما نشانه فعالیت زیستی آندروژن نیست (O’Meara et al., 1993).
غلظت تستوسترون آزاد را میتوان برای مقاصد تحقیق بالینی، با بهره گرفتن از معادلات بهدست آمده از قوانین عملکردی تودهای (Mass action)، غلظت سرمی تستوسرون کل، آلبومین و ثابتهای همراهی (Association constants) تعاملات بین تستوسترون با SHBG و آلبومین محاسبه نمود. مقادیر محاسبه شده، عموماً با مقادیر بهدست آمده از دیالیز تعادلی همخوانی خوبی دارند. هر چند دقت روشهای مختلف استفاده شده برای اندازهگیری تستوسترون کل و SHBG با یکدیگر متفاوت است. معمولاً برای مقاصد بالینی، اندازه گیری یا محاسبهی سطح تستوسترون آزاد یا حتی اندازهگیری غلظت تستوسترون تام سرم لازم نیست. در اکثر موارد، هیرسوتیسم برای نشان دادن هیپرآندروژنیسم کافی است و اگر شدید، دارای شروع ناگهانی، دارای پیشرفت سریع و یا با علائم و نشانههای ویزیلیزاسیون همراه نباشد، دلیل اندکی برای نگرانی در مورد وجود یک تومور تولیدکنندهی آندروژن وجود دارد. اندازهگیری غلظت آندروستندیون سرم میتواند شواهدی از هیپرآندروژنمی باشد، ولی دادههای محدودی حاکی از این نکته وجود دارند که سطح آندروژنها در کمتر از ۲۰ درصد زنان مبتلا به PCOS بالا است. اندازهگیری DHEA سرم ارزش تشخیصی محدودی داشته و یا فاقد ارزش است، زیرا سطح DHEA نسبتا پایین بوده، در شبانهروز تغییر میکند، بین افراد مختلف متفاوت است و نسبت به استرس، حساس است (Legro et al., 2005).
غلظت سرمی DHEA-S، یک شاخص سنتی برای بررسی ازدیاد آندروژن آدرنال است. زیرا تقریبا به طور اختصاصی از آدرنال منشأ میگیرد و غلظت آن در کل روز و چرخهی قاعدگی، نسبتاً بالا و پایدار است. به طور کلی، غلظت سرمی DHEA-S در بیش از نیمی از زنان مبتلا به PCOS بهطور متوسط بالاست. بعضی صرفاً دارای افزایش DHEA-S سرم هستند که مطرحکنندهی کمبود ۳-β هیدروکسی استروئید دهیدروژناز (HSD-3β)[۱۳۴] است ولی هیچ جهش ژنتیکی در آنزیمها پیدا نشده است. اگر چه جامعهی ازدیاد آندروژن (AE- PCOS)[135] به افزایش سطح DHEA-S سرم به عنوان مدرکی کافی برای وجود هیپرآندروژنیسم و تایید تشخیص PCOS نگاه میکند، از نظر برخی این آزمون فاقد ارزش بالینی است و یا ارزش بالینی اندکی دارد. دلیل اول این است که این آزمون فاقد حساسیت و اختصاصیت در تعیین زنان دارای علل آدرنالی هیپرآندروژنیسم است. دومین دلیل، این که DHEA-S مانند DHEA و آندروستندیون فعالیت آندروژنی درونزاد اندکی دارد و یا فاقد این فعالیت است و برای اعمال اثرات آندروژنیک باید به تستوسترون تبدیل شود. سوم، غلظت DHEA-S میتواند در زنان مبتلا به تومورهای نادر مترشحهی آندروژن کاملاً بالا باشد (۷۰۰µ/dl≤)، ولی تقریباً در تمام این بیماران، غلظت سرمی تستوسترون نیز شدیداً افزایش یافته است که دلیل ثانویهی تبدیل محیطی غلظتهای بالای در گردش DHEA-S و یا به دلیل ترشح تستوسترون از تومور میباشد (Legro et al., 2005).
هیپرآندروژنیسم بالینی
شواهد بالینی هیپرآندروژنیسم، عبارتند از هیرسوتیسم، آکنه و طاسی آندروژنیک که تمام آنها به اثر آندروژنها بر واحد پیلوسباسه[۱۳۶] برمیگردد. از آنجا که حساسیت واحد پیلوسباسه بهطور قابل ملاحظهای در بین افراد فرق میکند، ارتباط بین مشخصات بالینی و معیارهای سنجش بیوشیمیایی هیپرآندروژنیسم نسبتاً اندک است (Chen et al., 2011).
هیرسوتیسم عبارت است از رشد موهای انتهایی بر روی صورت یا بدن، با الگویی مردانه. هیرسوتیسم، واضحترین شاخص بالینی ازدیاد آندروژن و یک مشخصهی مهم PCOS است. با آنکه هیرسوتیسم ۷۵-۶۵ درصد زنان سفیدپوست، سیاهپوست و آسیای شرقی را درگیر میکند، شیوع آن در گروههای نژادی و قومیتی که موی بدن نسبتاً اندکی دارند، پایینتر است. امتیاز تعدیل شدهی فریمن- گالوی[۱۳۷]، شایعترین روش درجهبندی میزان هیرسوتیسم است و مطابق آنچه به تصویر کشیده و بیان شده است، به هر یک از ۹ منطقهی حساس به آندروژن امتیاز صفر تا چهار میدهد. مقدار عددی آستانههایی که هیرسوتیسم را تعریف میکنند، به خوبی تعریف نشده است ولی معمولا بین ۶ تا ۸ است. امتیاز تعدیلشدهی فریمن- گالوی، استاندارد پذیرفته شده برای سنجش شدت هیرسوتیسم در بررسیهای بالینی است. با این حال، در بررسیهای بالینی، راحتترین و عملیترین راه، تعیین روشن و تواتر زدودن موهاست (برای مثال تراشیدن، کندن مو[۱۳۸]، استفاده از موم) که در ضمن، روش بالینی برای ارزیابی به درمان نیز محسوب میشود (Carmina and Lobo, 2001).
آکنه میتواند تظاهر دیگری از هیپرآندروژنیسم باشد و همانند هیرسوتیسم، شیوع آن در بین نژادهای مختلف مبتلا به PCOS فرق میکند. میزان شیوع آکنه در بین زنان سفیدپوست مبتلا به PCOS، ۱۴-۱۲ درصد و در بین هندیها و زنان مدیترانهای بالاتر و حدود ۲۵ درصد و در بین ساکنان جزایر اقیانوس آرام، پایینتر است. با این وجود، روشن نیست که آیا آکنه در بین زنان مبتلا به PCOS شایعتر از جمعیت کلی است یا خیر، تقریبا ۲۰ درصد زنان زیر ۲۰ سال، ۱۵ درصد زنان بین ۲۰ تا ۳۰ سال و ۱۰ درصد زنان بین ۳۰ تا ۴۰ سال از آکنه شاکی هستند. بنابراین، میزانی که PCOS ممکن است خطر ابتلا به آکنه را افزایش دهد مشخص نیست (اگر اصلا افزایش دهد) (Warren-Ulanch and Arsalanian, 2006).
طاسی آندروژنیک که عبارت است از ریزش موی سر در زنان نیز میتواند از هیپرآندروژنیسم ناشی شود و یک ویژگی شناخته شده (اگر چه ناشایع) PCOS است؛ کمتر از ۵ درصد زنان مبتلا به PCOS از ریزش مو شاکی هستند. به طور معمول، ریزش موی آنان محدود به فرق سر (Crown) است و شامل خط رویش موی پیشانی نمیشود. طاسی آندروژنیک ممکن است بیشتر از آنچه تشخیص داده میشود شایع باشد زیرا ۲۵ درصد یا بیشتر از موی سر باید بریزد تا کم پشت شدن موها آشکار گردد (Dunaif, 1997).
-
-
-
-
-
-
-
-
-
- اختلالات تیروئیدی
-
-
-
-
-
-
-
-
اختلالات تیروئیدی با اختلال عملکرد قاعدگی همراهی دارند و میتوانند اثرات مضر شدیدی بر فرجام حاملگی و رشد و نمو جنین داشته باشند. شیوع کلی بالای اختلال عملکرد تیروئید در زنان دارای اختلال عملکرد قاعدگی، انجام آزمون اختصاصی مربوطه یا همان TSH جهت رد این تشخیص را در تمام زنان فاقد تخمکگذاری (و از جمله زنان دچار هیپرآندروژنیسم) توجیه میکند ولی برای تشخیص PCOS لازم نیست (Park et al., 2011).
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن / بحر مجتث مثمن اصلم
موضوع کلی:شب زنده داری عاشق وگریه وزاری در راه عشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-شرمسارکردن گریه، تشخیص./بی قرار شدن دل، کنایه از عاشق شدن./
۲-کوهکن، کنایه از فرهاد، تلمیح به داستان عشق ورزی شیرین و فرهاد.رجوع کنید به غزل ۳۰۸٫/ در سنگ کارکردن، معادل اثر کردن در سنگ ، مؤثر واقع شدن./
۳-شمع جمال، تشبیه بلیغ اضافی./در پرده ماندن، کنایه از پنهان شدن./
۴-اعتبار کردن، کنایه از اعتبار قائل شدن./
۵-برق وصل، تشبیه بلیغ اضافی وجه شبه زودگذر بودن ایام وصال مراد است./
۶-کمند وفا، تشبیه بلیغ وجه شبه ادامه داشتن وفا ومحبت مراد است./ تلمیح به داستان لیلی ومجنون./
۷-توبه اصطلاح عرفانی است. حضرت علی (ع) درحدیثی ، توبه را این چنین تعریف کرده اند:« اَلتوبَهٌ نَدَمٌ بِالقَلبِ وَاِستِغفارٌبِاللِسانِ وَتَرکٌ بِالجَوارِح واِضمارٌ اَن لا یَعودَ…..»
توبه عبارت است از پشیمانی در دل وآمزش با زبان وترک گناه به وسیله ی اعضاء وتصمیم قلبی که دیگر به گناه باز نگردد.(آمدی،۱۳۷۷:ج۱، ۱۷۳)./ زهد، پرهیزگاری./
غزل ۴۲۴
از روزگار تیره دلم بر غبار چند ؟ ای آفتاب، شام غم صبح عیش کن از خون دل کنار و برم لاله زار شد وصلت به کام غیر و من از غیرتم هلاک عمری بود که منتظر جان سپردنم شد اهلی از جفای تو دیوانه عاقبت |
روزم سیاه شد ستم روزگار چند؟ دود چراغ و محنت شبهای تار چند ؟ خود در میان آتش و گل در کنار چند؟ چون دست من به گل نرسد زخم خار چند؟ مردم ز انتظار اجل، انتظار چند؟ عقل و شکیب تا کی و صبر و قرار چند؟ |
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی:خو کردن به تنهایی وتحمل سختی ها برای رسیدن به مقصود
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دل بر غبار بودن، کنایه از غمگین وافسرده بودن./ روزگار کسی سیاه شدن، کنایه از بدبخت شدن./ستم روزگار تشخیص./
۲-ای آفتاب، تشخیص./شام وصبح، تضاد./ دود چراغ خوردن، کنایه از تحمل سختی ها ومشکلات./ مفهوم بیت تحمل سختی ها برای رسیدن به هدف./
۳-لاله زار شدن کنار و بر از خون دل ، اغراق است./ گل استعاره از معشوق./
۴-غیرت، اصطلاح عرفانی است .رجوع کنید به غزل ۳۱۲٫/ گل وخار تضاد ./ دست به گل نرسیدن، کنایه از به وصال نرسیدن./
۵-عمر، کنایه از مدت طولانی./تکرار انتظار ومنتظر وانتظار آرایه اشتقاق است./
۶-شکیب، شکیبایی وصبر./مفهوم بیت صبر کردن درهنگام سختی ./
غزل ۴۲۵
سفید موی و سیه نامه از گنه تا چند؟ چو شمع چند بسوزم به کنج غم بی تو جهان به دیدن دیدار دوست خوش باشد تو ساقی دگران ما به دیده ی حسرت برادران طریقت چرا نمی پرسند دلا جو نشنود آن بت فغان و زاری تو |
دلیل انتخاب تابع نمایی گوس به عنوان تابع پاسخ نرونها در این نوع از شبکههای عصبی، این است که تحقیقات در سال ۱۹۹۰ میلادی نشان داد که تابع نمایی جزو گروهی از توابع است که دارای بهترین خواص در تقریب سازی هستند. این موضوع تضمین میکند که مجموعهای از وزنها وجود دارند که رابطه بین ورودیها و بردارهای هدف را به بهترین وجه ممکن تقریب سازی میکنند و این خاصیت در توابع سیگموید که در طراحی شبکههای BP بکار میروند، وجود ندارد.
شبکه RBF نیز مانند شبکه BP دارای دو مد عملکردی آموزش و نرمال میباشد. در طی مد آموزش، مقادیر بهینه پارامترهای قابل تعدیل شبکه که عبارتند از U، و ماتریس وزن لایه خروجی تعیین میشوند. در مود نرمال که شبکه آموزش دیده, قابل کاربرد است، با ارائه بردارهای ورودی به شبکه بردارهای خروجی بدست میآیند. خود حالت آموزش دارای دو مرحله است. در مرحله اول، مقادیری جهت Uو هر نرون لایه میانی فرض میشوند. در مرحله دوم، فقط ماتریس وزن لایه دوم به روش نظارتشده اصلاح میشود. بنابراین میتوان ملاحظه نمود که آموزش چنین شبکهای در مقایسه با آموزش شبکه BP بسیار ساده و دارای حجم محاسبات بسیار کم میباشد و در عمل، آموزش شبکههای RBF، هزار بار سریعتر از آموزش شبکه BP هم بعد انجام میپذیرد.
نرمال سازی بردارهای ورودی
از آنجایی که توابع تحریک نرونهای لایه میانی به صورت شعاعی متقارن هستند، نرمال سازی بردارهای ورودی در هر دو مد عملکردی بسیار مفید و مطلوب خواهد بود زیرا این کار سبب میشود که تغییرات بردارها در همه ابعاد فضای ورودی، یکسان باشد. بنابراین Receptive Field نرونها بایستی چنان انتخاب شوند که توابع بنیادی بتوانند فضای بین بردارهای ورودی را بدون تداخل[۲۲] زیاد پوشش دهند.
اگر ورودیها دارای توزیع نسبتاً یکنواختی باشند، روش نرمال سازی ساده زیر میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
محاسبه انحراف استاندارد مؤلفههای متناظر همه بردارهای ورودی مجموعه آموزشی.
تقسیم همه آن مؤلفهها بر انحراف استاندارد محاسبه شده.
لازم به ذکر است که در مد عملکردی نرمال نیز با تقسیم مؤلفههای بردارهای ورودی به مؤلفههای متناظر بردار انحرافات استاندارد، عملیات نرمال سازی انجام خواهد شد.
آموزش شبکه RBF
ساختار یک شبکه RBF در شکل (۴-۷) نشان داده شده است.
شکل( ۴‑۷) ساختار یک شبکه RBF
همان طور که قبلاً اشاره شد، هر شبکه RBF دارای دو لایه است. لایه اول که لایه RBF یا لایه میانی نیز نامیده میشود شامل تعدادی نرون RBF و لایه دوم که لایه خطی یا لایه خروجی نام دارد شامل تعدادی نرون خطی میباشند. عملکرد شبکه به این صورت است که، در لایه اول، فاصله بین یک بردار ورودی و بردارهای وزن تکتک نرونهای RBF محاسبه میشود که حاصل آن قابل ارائه با یک ماتریس میباشد. ماتریس حاصله و یک بردار شامل بایاسهای نرون های لایه میانی در هم ضرب داخلی شده و بردار حاصله توسط توابع تحریک نرونهای RBF مورد پردازش قرار گرفته و خروجی لایه اول تعیین میشود. ماتریس وزن لایه خطی در بردار خروجی لایه اول ضرب شده و پس از جمع شدن با بردار بایاس لایه دوم به عنوان خروجی کلی شبکه ارائه میشود.
تحلیل و تفسیر نتایج
فصل پنجم تحلیل و تفسیر نتایج |
نتایج آزمایشات
نتایج حاصل از مطالعات و آزمایشات انجام شده برای بیوراکتور غشایی (MBR) در مقیاس پایلوت از آزمایشگاه شیمی تصفیه خانه اکباتان تهران تهیه گردیدند. آزمایشات و نتایج حاصله برای فاضلاب شهری، فاضلاب صنعتی و همچنین فاضلاب شهری و صنعتی مختلط شده به طور جداگانه ارائه گردیده و در پایان این نتایج با هم مقایسه شده اند. در طی آزمایشات انجام شده برای هر سه نوع فاضلاب زمان ماند هیدرولیکی به عنوان یک پارامتر متغیر در نظر گرفته شد و کارایی بیوراکتور غشایی با غشاء هالو فایبر در حذف عناصر مختلف مانند BOD، COD، TP، NH4، NO3 و TSS مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج فاضلاب شهری
نتایج آزمایشات BOD
نتایج حاصل از تأثیر تغییرات زمان ماند هیدرولیکی بر غلظت BOD خروجی در شکل ۵-۱ ارائه گردیده است. منحنیهای ارائه شده در شکل شامل غلظت BOD ورودی، غلظت BOD خروجی و درصد حذف در زمان ماند ۳ تا ۷ ساعت میباشد.
درصد حذف
شکل( ۵‑۱) تغییرات غلظت BOD ورودی و خروجی و درصد حذف نسبت به زمان ماند هیدرولیکی
با توجه به شکل ۵-۱ مشاهده میشود که در زمان ماند ۵ ساعت بهترین نتیجه بدست آمده که در آن غلظت BOD ورودی برابر mg/L 162 بوده و به mg/L 1/5 در پساب خروجی کاهش یافته است. کارایی حذف BOD در زمان ماند ۵ ساعت معادل ۸۵/۹۶ درصد میباشد که کارایی بالای بیوراکتورهای غشایی را نشان میدهد. با توجه به شکل ۵-۱ مشاهده میگردد که کمترین درصد حذف BOD مربوط به کمترین زمان ماند هیدرولیکی ۳ ساعت در حدود ۸۸ درصد میباشد. این امر به علت کارکرد مناسب و پایدار توده بیولوژیکی در فرایند SMBR میباشد زیرا غشا به عنوان یک سد فیزیکی بسیار ریز از فرار میکروارگانیسم ها جلوگیری میکند. بنابراین مشخص میشود که تغییر زمان ماند هیدرولیکی نیز تأثیر قابل توجهی بر راندمان حذف BOD ندارد زیرا کارایی SMBR در تصفیه فاضلاب شهری بسیار بالا میباشد.
درصد MLVSS/MLSS
شکل( ۵‑۲) تغییرات غلظت MLSS و MLVSS و درصد MLVSS/MLSS نسبت به زمان ماند هیدرولیکی
با توجه به شکل ۵-۲ مشاهده میگردد با افزایش زمان ماند هیدرولیکی در بیوراکتور غشایی SMBR با غشاء هالو فایبر، میزان MLSS و MLVSS هر دو افزایش مییابند. کمترین مقدار MLSS از mg/L 4100 تا mg/L 6560 متغییر میباشد که در مقایسه با روشهای لجن فعال قابل مقایسه نیست. این تفاوت بیانگر این مسئله است که کارکرد غشاء در فرایند SMBR در نگهداری و استفاده بهینه از توده بیولوژیکی به مراتب مؤثرتر از حوض تهنشینی ثانویه در فرایند لجن فعال متعارف میباشد که در نتیجه آن غلظت بالای توده بیولوژیکی را موجب میشود. همچنین نتایج نشان می دهند که درصد مواد فرار لجن در حدود ۸۳ تا ۸۵ درصد بوده که بیانگر لجن فعال با کیفیت مناسب میباشد که به علت کارکرد مناسب غشاء بوده و با تغییر زمان ماند هیدرولیکی تغییر چشم گیری در درصد مذکور مشاهده نمیگردد.
همچنین با توجه به نتایج شکل ۵-۱ و شکل ۵-۲ مشخص میگردد که درصد حذف BOD از زمان ماند هیدرولیکی ۳ تا ۵ ساعت افزایش یافته و بعد از آن کاهش مییابد. که این مسئله به علت افزایش غلظت توده بیولوژیکی و نیاز این سلولهای زنده به غذا، نسبت F/M کاهش مییابد که موجب مرگ و میر سلولها و نیز خودخوری سلولها (با توجه به ضریب سینتیکی Kd ) میشود. بنابراین با عنایت به اینکه ساختار سلولی میکروارگانیسم ها از مواد آلی میباشد، بقایا و اجساد میکروارگانیسم های مرده موجب افزایش غلظت BOD خواهد گردید که این پدیده موجب کاهش اندک راندمان حذف در زمان ماند بیش از ۵ ساعت میگردد. بدیهی است با افزایش زمان ماند هیدرولیکی به بیش از ۷ ساعت کاهش راندمان حذف در فاضلاب شهری بیشتر خواهد بود.
در شکل ۵-۳ و ۵-۴ منحنیهای موناد به منظور تعیین ضرایب سینتیکی زیستی برای فاضلاب شهری بر حسب داده های BOD معرفی گردیدهاند.
شکل( ۵‑۳) منحنی تعیین ثابتهای سینتیکی زیستی K و Ks بر حسب BOD
با توجه به شکل ۵-۳ و ضرایب مربوط به خط ترسیم شده داریم:
d-1
شکل( ۵‑۴) منحنی تعیین ثابتهای سینتیکی زیستی Y و Kd بر حسب BOD
با توجه به شکل ۵-۴ و ضرایب مربوط به خط ترسیم شده داریم:
d-1
d-1
نتایج آزمایشات COD
همانند آزمایشات BOD برای فاضلاب شهری، آزمایشات COD، تأثیر تغییرات زمان ماند هیدرولیکی بر غلظت COD خروجی در شکل ۵-۵ ارائه گردیده است. منحنیهای ارائه شده شامل غلظت COD ورودی، غلظت COD خروجی و درصد حذف در زمان ماند ۳ تا ۷ ساعت میباشد.
با توجه به شکل ۵-۵ مشاهده میشود که در زمان ماند ۵ ساعت بهترین نتیجه بدست آمده که در آن غلظت COD ورودی برابر mg/L 308 بوده و به mg/L 8 در پساب خروجی کاهش یافته است. کارایی حذف COD در زمان ماند ۵ ساعت معادل ۴۰/۹۷ درصد میباشد. همچنین مشاهده میگردد که کمترین درصد حذف COD مربوط به کمترین زمان ماند هیدرولیکی ۳ ساعت در حدود ۸۷ درصد میباشد که کارایی بالای سیستم SMBR را در حذف COD نشان میدهد. این امر به علت کارکرد مناسب و پایدار توده بیولوژیکی در فرایند SMBR میباشد زیرا همان طور که قبلاً گفته شد غشاء به عنوان یک سد فیزیکی بسیار ریز از فرار میکروارگانیسم ها جلوگیری میکند. بنابراین مشخص میشود که تغییر زمان ماند هیدرولیکی نیز تأثیر قابل توجهی بر راندمان حذف COD ندارد زیرا کارایی SMBR در تصفیه فاضلاب شهری بسیار بالا میباشد.
درصد حدف
شکل( ۵‑۵) تغییرات غلظت COD ورودی و خروجی و درصد حذف نسبت به زمان ماند هیدرولیکی
همچنین با توجه به نتایج بدست آمده مشخص میگردد که درصد حذف COD از زمان ماند هیدرولیکی ۳ تا ۵ ساعت افزایش یافته و بعد از آن کاهش مییابد. با توجه به اینکه مقادیر اکسیژن مورد نیاز بیولوژیکی BOD در فاضلاب شهری متناسب با مقدار COD بوده و از لحاظ ساختاری و شیمیایی مشابه هستند، توضیحات ارائه شده در بالا در خصوص تحلیل نتایج مربوط به BOD، راجع به COD نیز صادق میباشد. که به این صورت پدیده کاهش اندک راندمان حذف در زمان ماند بیش از ۵ ساعت توجیه میگردد و بدیهی است با افزایش زمان ماند هیدرولیکی به بیش از ۷ ساعت کاهش راندمان حذف در فاضلاب شهری بیشتر خواهد بود.
در شکل ۵-۶ و ۵-۷ منحنیهای موناد به منظور تعیین ضرایب سینتیکی زیستی برای فاضلاب شهری بر حسب داده های COD معرفی گردیدهاند.
شکل( ۵‑۶) منحنی تعیین ثابتهای سینتیکی زیستی K و Ks بر حسب COD