دعا به معنای درخواست و استمداد
مانند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء [۴۰] « سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید . به راستى پروردگار من شنونده دعاست .»
دعا به معنای ایمان و توجه به پروردگار:
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ . . . [۴۱] « بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمىکند . . » .
دعا به معنی پرستیدن :
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطاناً مَریدا [۴۲] « [مشرکان]، به جاى او، جز بتهاى مادینه را [به دعا] نمىخوانند، و جز شیطانِ سرکش را نمىخوانند . »
دعا به معنی بانگ، ندا، سخن :
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُم . . . [۴۳] « اگر آنها را بخوانید، دعاى شما را نمىشنوند، و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمىکنند . . . »
دعا به معنای قائل شدن :
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدا [۴۴] « از اینکه براى [خداى] رحمان فرزندى قایل شدند .»
۹‚۱.معانی مختلف واژه دعا درکلام حضرت
ندا کردن، صدا زدن و مخاطب قرار دادن :
« أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ .. دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا»[۴۵]، «تَمُورُ فِی بَطْنِ أُمِّکَ جَنِیناً لَا تُحِیرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاء»[۴۶]
خواستن : با توجه به « أصل الدعاء طلب الفعل»[۴۷]:
« عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی»[۴۸]، « لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَه»[۴۹]
نامگذاری و نام نهادن :
«دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ کَفَلَ لَهُ بِرِزْقِه»[۵۰]، « حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلَا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا یُدْعَوْنَ ضِیفَانا»[۵۱]
استغاثه و کمک خواستن:
«اِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّا»[۵۲]، «نَدْعُوکَ حِینَ قَنَطَ الْأَنَام»[۵۳]، «فَإِنَّ اللَّهَ [یَسْمَعُ] سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِین»[۵۴]
برانگیختن و واداشتن کسی به کاری:
« إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَانا»[۵۵] ، « إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَهٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ إِلَى السَّقَم»[۵۶]، « لَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَهِ اللَّهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَهٍ عَلَى ظُلْم»[۵۷]
خواندن و دعوت کردن (این معنی بیشتر از سایر معانی در نهج البلاغه بکار رفته است):
« قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَه»[۵۸]، « دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا وَ دَعَاهُمُ الشَّیْطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا»[۵۹]، « دَلِیلٍ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْیَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَهِ کَسِل»[۶۰]، « کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَ بِذِکْرِهِ آنِساً وَ تَمَثَّلْ فِی حَالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَیْکَ یَدْعُوکَ إِلَى عَفْوِه»[۶۱] و…
دعا کردن:
« السَّاعَهِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَهٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَه»[۶۲]،« أَیْنَ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوه و… ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاء»[۶۳] ،« قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَارا»[۶۴]و « من حیث ما دعى اجاب»[۶۵]،« یا خیر من دعاه داع»[۶۶]،« یا خیر من دعى لکشف الضّر»[۶۷]،« الحمد للّه الّذى لا یخیب من دعاه»[۶۸]،« اذا دعاک به الدّاعون اجبتهم»[۶۹]،« عجّت الیک منهم عجیج الضّجیج بالدّعاء»[۷۰]،« الهى ادعوک دعاء من لم یرج غیرک بدعائه»[۷۱]،« الهى ادعوک دعاء ملحّ لا یملّ دعاء مولاه»[۷۲]،« الهى دعوتک بالدّعاء الّذى علّمتنیه»[۷۳]،« یا سامع الدّعاء»[۷۴]،« اسمع دعائى اذا دعوتک»[۷۵]،« امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الإجابه»[۷۶]،« مجیب النّداء سمیع الدّعاء»[۷۷]،« استمع ندائى و استجب دعائى»[۷۸]،« اطلق بدعائک لسانى»[۷۹]،« لا تخیّب دعائنا»[۸۰]،« اسئلک اجابه الدّعاء»[۸۱]،« تستجیب لى یا سیّدى ما دعوتک به إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاء»[۸۲]،« اجعل دعائى فى المستجابات من الدّعاء»[۸۳]،« اشرکنا فى دعاء من استجبت له من المؤمنین و المؤمنات»[۸۴]،« اسئلک سؤال من لا یملّ دعاء ربّه»[۸۵]و…
منجر شدن به :
« إِیَّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْکَهَانَه»[۸۶][۸۷]
با بررسی سخنان حضرت می بینیم که حضرت واژه های دیگری را نیز در معنای دعا بکار برده اند، و در پژوهش های صورت گرفته غالبا به احادیثی که واژه «دعا» در آن بکار رفته توجه شده است و از واژه های قریب المعنی دیگر غفلت شده است لذا در ابتدا واژه های مرتبط را مورد بررسی لغوی و اصطلاحی قرار می دهیم .
۱۰‚۱.واژگان قریب المعنی با دعا
۱‚۱۰‚۱.ندا
این واژه از ریشه «ندی» است . در معنای آن ابن منظور می نویسد:
« الندی: البللُ »[۸۸]
ابن فارس نیز همین معنا را ذکر کرده و می گوید:
«النون والدال والحرف المعتل یدُل علی تجمع وقد یدلُ علی بَللٍ فی الشیء »[۸۹] معنی اصلی «ندی» تجمع و اجتماع کردن است که گاهی بر رطوبت در شیء دلالت می کند . اسم فاعل آن «النادی» و«النَّدیّ »[ بروزن شریف] است و به مجلسی که مردم در آن جمع باشند نیز گفته می شود که وقتی مردم پراکنده شوند دیگر به آن «ندی» گفته نمی شود . به محل اجتماع و مشورت «دارالندوه» گفته می شود که اصلش از «ندو» به معنای جمع شدن است . [۹۰]
راغب می گوید:
« اصل ندا از«ندی» به معنی رطوبت است و صوت را از آن جهت ندا گویند که هر کس رطوبت دهانش بیشتر باشد، کلامش نیکوتر است . و ندا بلند شدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می شود .»[۹۱]
حسن مصطفوی می نویسد:
« اصل واحد در «ندو» خواندن با حالت خطاب است و در «ندی» رطوبت و تری است . این درحالی است که لغویون این دو ماده را با هم خلط کرده اند .»[۹۲]
اغلب معتقدند که این ماده به کنایه بر اجتماع دلالت دارد . زیرا اجتماع از لوازم دعوت و خواندن در حال مخاطبه است .[۹۳]
بر اساس معاجم معنی محوری این واژه ندا کردن، مخاطب قرار دادن و طلب کردن است.در تفاوت دعا و ندا گفته شده دعا گاهی بدون صوت و سخن است گاه با نشانه و علامت است در صورتی که ندا جز با بلند کردن صدا و خواندن انجام نمی شود[۹۴].و از قول شیخ طبرسی نقل شده است که ندا به خدا اسناد داده نمی شود؛ بلکه برای خداوند، دعا و مشتقات آن اسناد داده می شود: و الله یدعو الی دار السلام…[۹۵]صاحب فروق اللغه:
« أن النداء هو رفع الصوت بما له معنى و العربی یقول لصاحبه ناد معی لیکون ذلک أندى لصوتنا أی أبعد له، و الدعاء یکون برفع الصوت و خفضه یقال دعوته من بعید و دعوت الله فی نفسی و لا یقال نادیته فی نفسی، و أصل الدعاء طلب الفعل[۹۶]»
ابوهلال در مورد آن دعا و ندا می نویسد:
« ندا بالا بردن صدا همراه با قصد و منظورمی باشد ولی دعا شامل بالا بردن صدا و پایین بردن آن، هر دو می باشد؛ به عبارت دیگر، می توان واژه دعا را هم برای خواندن از دور و هم، خواندن از نزدیک (درونی) به کار برد که در خصوص خواندن درونی دیگر ندا گفته نمی شود . و اصل دعا طلب فعل می باشد .[۹۷]
این قول ابوهلال را که دعا بر خلاف ندا با صوت بلند و آرام می تواند انجام بگیرد، شواهد زیر از نهج البلاغه تایید می کند:
«دَعَوْتُکُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا…»[۹۸]
«دَعَوْتُهُمْ سِرّاً وَ جَهْرا…»[۹۹]
«قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَانا…»[۱۰۰].
ندا در کلام حضرت
« أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ لَقِیتُ مِنْکُمْ بَرْحاً یَوْماً أُنَادِیکُمْ وَ یَوْماً أُنَاجِیکُمْ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاء»[۱۰۱]،«ً لَا تُحِیرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاء»[۱۰۲]،« فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نِدَاکَ وَ إِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاک»[۱۰۳]، « یا مجیب نداء یونس فى الظّلمات»[۱۰۴]،« الهى انظر الىّ نظر من نادیته فاجابک»[۱۰۵]،« اجعلنى ممّن نادیته فاجابک»[۱۰۶]،« انّک واسع الحباء کریم العطاء مجیب النّداء»[۱۰۷]،« الهى فارحم ندائى اذا نادیتک و اسمع مناجاتى اذا ناجیتک»[۱۰۸]،« اسمع دعائى اذا دعوتک و اسمع ندائى اذا نادیتک و اقبل علىّ اذا ناجیتک»[۱۰۹]،« استمع ندائى و استجب دعائى»[۱۱۰]،« یا من ینادى مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ بالسنه شتّى و لغات مختلفه و حوائج متتابعه»[۱۱۱]،« و هو ینادیک یا ربّه»[۱۱۲]،« حلیم لا یجهل نادیتک»[۱۱۳]،« ان تستجیب لى دعائى و تعطینى سؤلى و منادى»[۱۱۴]،« اذا ناجاک به الهاربون الیک سمعت ندائهم»[۱۱۵]،« لا اله الّا اللّه المجیب لمن ناداه باخفض صوته السّمیع لمن ناجاه»[۱۱۶]
۲‚۱۰‚۱.سؤال
قُل لَّا أَسُلکمُ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فىِ الْقُرْبى [۱۱۷] بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان .
ابوهلال در مورد دعا و سؤال می نویسد:
« سؤال و مسألت مقارن خضوع و فروتنی است و به این دلیل گفته اند که سؤال از طرف کسی است که مقامش از تو پایین تر باشد ولی امر، از شخص بالاتر و طلب از طرف کسی است که رتبه اش مساوی طرف مقابل است . دعا اگر برای خداوند باشد پس آن مسألتی است که باید با خضوع و تضرع باشد و اما اگر برای غیر خدا باشد باید بدون تضرع باشد .»[۱۱۸]
آنچه که از این مطلب فهمیده می شود این است که کلمه سؤال در جایی اطلاق می شود که بنده از خدای خویش چیزی می خواهد اعم از این که با واژه سؤال مطرح گردد یا خیر، اما دعا هم بر اینگونه خواسته ها اطلاق می شود و هم برغیر طلب و خواستن پس می توان گفت نسبت آنها به اصطلاح منطقیین ،عموم و خصوص مطلق است .
سوال در کلام حضرت
«لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِی لَا یَغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ وَ لَا [یُبَخِّلُهُ] یُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین»[۱۱۹]،« سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَال»[۱۲۰]،« مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُه»[۱۲۱]،« َ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ أُقْعِدَ فِی حُفْرَتِهِ نَجِیّاً لِبَهْتَهِ السُّؤَال»[۱۲۲]، « امرت بصله السّؤّال»[۱۲۳]،« الهى انت دللتنى على سؤال الجنّه قبل معرفته»[۱۲۴]،« الهى لیس تشبه مسئلتى مسئله السّائلین لأنّ السّائل اذا منع امتنع عن السّؤال و انا لا غناء بى عمّا سالتک على کلّ حال»[۱۲۵]،« اسئلک یا مولاى فانّ سؤالى لا یحفیک الهى ادعوک دعاء ملحّ لا یملّ دعاء»[۱۲۶]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال خاضع متذلّل خاشع ان تسامحنى و ترحمنى و تجعلنى بقسمک راضیا قانعا و فى جمیع الأحوال متواضعا اللّهمّ و اسئلک سؤال من اشتدّت فاقته»[۱۲۷]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال من لم یجد لسؤاله مسئولا سواک»[۱۲۸]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال من لا یملّ دعاء ربّه»[۱۲۹]
۳‚۱۰‚۱.نجوا
ILA: International Law Association
ILC: International Law Commission
ILM International Legal Materials, American Society of International
IMO : International Maritime Organization.
INMARSAT: The International Mobile Satellite Organisation.
INTELSAT: The International Telecommunication Satellite Organisation.
ISA: Italian Space Agency
ISMA: International Satellite Monitoring Agency
ISRO: Indian Space Research Organization
ISS: International Space Station
ITAR : International Traffic in Arms Regulations
ITSO : The International Telecommunications Satellite Organization
ITU: International Telecommunication Union
-
- Sp. L.: Journal of Space Law (University of Mississippi).
JAXA: Japan Aerospace Research Agency
NASA: National Aeronautics and Space Administration (US)
NPS: Nuclear Power Satellite
OOSA: UN Office for Outer Space Affairs
PAROS : Prevention of Arms Race in Outer Space
PCIJ: Permanent Court of International Justice
RIAA: Reports of International Arbitral Awards
RLVs : Reusable Space Vehicles
RR ITU: Radio Regulations (Geneva: ITU)
SASA : Swedish Act on Space Activities
SMC: The Space and Missile Systems Center
SPS: Solar Power Satellites
STM :Space Traffic Management
UNCED: United Nations Conference on Environment and Development
UNEP: United Nations Environment Programme
UNIDROIT: International Institute for the Unification of Private Law
UNISPACE : United Nations Conference on the Peaceful Uses of Outer Space
UNISPASE III:Third U. N. Conference on the Exploration and Peaceful Uses of Outer Space
UNOOSA: United Nations Office for Outer Space Affairs
WARC : I.T.U.,World Administrative Radio Conference
WIPO: World Intellectual Property Organization
WMO : The World Meteorological Organization
WMS: Worldwide Monitoring Systems
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ
«سوره الرحمن آیه ۳۳»
«ای گروه جنّ و انس، اگر میتوانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید ولی هرگز نمیتوانید مگر با نیرویی فوق العاده». پیشگفتار
حقوق فضا شاخهای از حقوق است که در برگیرنده قوانین ملی و بینالمللی حاکم بر فعالیتها درفضای ماوراء جو است. به رغم کوششهای فراوان حقوقدانان و دولتمردان، رشد شتابان فناوری در این قلمرو باعث گردیده جامعه بینالمللی هنوز قادر به ارائه چارچوب «نظام جامع حقوق فضای ماوراء جو» نباشد. با این حال، اکثر صاحبنظران و محققان تحوّل نظام حقوق فضا را در ایجاد مبانی، اصول، قواعد و مقررات در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی مثبت ارزیابی میکنند، اما نسبت به ناکارآمدی آن برای همسویی با فناری و فعالیت بازیگران در آینده متفق القول هستند و به ایجاد یک ساختار جدید اقبال خوبی نشان میدهند. تحوّل در نظام حقوقی حاکم بر فضای ماوراء جو مستلزم بازتعریف قواعد موجود و ایجاد سازوکارهای نهادی جهت نظارت بر فعالیتها و خروج از حالت انفعالی به سمت انعطافپذیری و پویایی در مقابل پدیدههای نوظهور و طرحهای نظری جدید در این حوزه است.
ایجاد نظام حقوقی مطلوب نیازمند انجام کارهای مطالعاتی و تحلیلی، نقد مبانی نظری جهت شناسایی نقاط ضعف و قوّت نظام کنونی به منظور دستیابی به ابعاد و مؤلفههای نظام جدید است. لذا پژوهشگرانی که بخواهند در این حوزه تحقیق کنند بایستی حداقل از دو ویژگی ممتاز ـ یعنی آشنای با مباحث فنّی علوم فضایی و دیگر تسلط به مسائل حقوقی ـ برخوردار باشند.
هرچند انتخاب موضوع رساله به این گستردگی، گامی بلند در تولید ادبیات حقوق فضا و شناسایی کاستی های آن در قالب یک تز دکتری بود، امّا با توجّه به آغاز فعالیتهای فضایی در کشور و ورود ایران به باشگاه فضایی از یک طرف و نبودِ الگوی جامع الاطراف از نظام حقوق فضا در سطح بینالمللی از طرف دیگر؛ پس از مشورت با اساتید محترم بر آن شدم تا ضمن تحلیل وضعیت کنونی، الگوی مطلوب حقوق فضا را ارائه نمایم. لذا پس از انتخاب موضوع رساله، در گام نخست با جمع آوری، ترجمه و تحلیل محتوای اسناد و متون مرتبط به حقوق فضا، چالشها و نواقص آنها را استخراج و سپس مبتنی بر این تحلیل الگوی کلی و اولیه را پیشنهاد کردهام. رجاء واثق دارم نتایج این پژوهش میتواند معضلات نظام کنونی را نمایان سازد و نظر محققان و دانشجویان به این نارسایی ها جلب کند. امید است نگارش این رساله بتواند توجه مجامع بینالمللی را به خلاءهای حقوقی این حوزه معطوف سازد و زمینۀ را برای توسعه هرچه بیشتر نظام حقوق فضا از یک سو و تدوین و تصویب قوانین و مقررات داخلی از سوی دیگر فراهم سازد.
چکیده
برکسی پوشیده نیست که پیشرفت فناوری تأثیر شگرفی بر زندگی بشر دارد. انسان نمیتواند از پیشرفت دانش عقب بماند زیرا باید پاسخگوی احتمالات آینده باشد و قبل از بروز هرگونه واقعه پیشبینیهای لازم را بهعمل آورد. یکی از حوزههایی که جولانگاه توسعه فناوری است و فناوری در آن نقش اصلی را بازی میکند قلمرو فضای ماوراء جو است. امروزه این عرصه با سرعت خیره کنندهای مورد کاوش و بهرهبرداری قرار میگیرد و هر لحظه در آن پدیده جدیدی کشف میشود یا اتفاق غیرمنتظرهی میافتد. نظام حقوق فضا که تنظیم کننده اصول حاکم بر فعالیتهای بشر در این حوزه راهبردی است باید مرحله به مرحله با پیشرفتها و متعاقب آن حرکت کند و سازوکارهای مناسب و مورد نیاز را در زمان ارائه نماید. برای تحقق این هدف غایی دولتها باید در انعقاد معاهدات و اسناد حقوقی الزامآور از خود سرعت عمل بیشتری نشان دهند تا در نتیجه آن نظام حقوق فضا از جامعیت و پویایی لازم برخوردار شود.
نخستین گام بسوی توسعه نظامِ حقوق فضا این است که جامعه بینالمللی باید راهی را برای رسیدن به پایبندی مستحکمتر به هنجارهای بنیادین حقوق فضا پیدا کند و از آن مهّمتر مؤلفههای تشکیل دهنده این نظام حقوقی
را همگام با متغیرهای محیطی آن نظیر توسعه فناوری و علوم فضایی بهروز رسانی و نوسازی نماید. برای تحقق این هدف، مسئله اصلی این تحقیق همانا یافتن مؤلفههای تشکیل دهنده تحوّل نظام حقوق فضا از طریق کالبدشکافی وضعیت موجود با رویکرد نقّادانه و تبیین وضعیت مطلوب است تا بتواند ضمن توسعه ادبیات حقوق فضا در کشور، بستری مناسب برای مطالعات نظری و کاربردی در آینده فراهم نماید.
نتایج این تحقیق ثابت میکند که نظام کنونی حقوق فضای ماوراء جو بسیار سُست، معیوب، ناقص و شکننده است. وجود نقاط ضعف فراوان و عقب ماندگی از محور توسعه، آن را در معرض تفسیرهای متفاوت و بروز چالشهای بزرگی قرار داده است. این پژوهش تلاش دارد با تجزیه و تحلیل اسناد و نشان دادن نقاط ضعف نظام حقوقی حاکم بر فضا، راه حل هایی برای تقویت ساختار، تدوین مقررات و اصلاح معاهدات در راستای الحاق بیشتر دولتها به آنها ارائه نماید. برآیند کلی تحقیق گویای آن است که گسترش فزاینده فعالیت دولتها و بازیگران جدید در فضای ماوراء جو پیامدهای مثبت و منفی را بهوجود آورده است، لیکن نظام کنونی حقوق فضا – اگر بتوان نام نظام حقوقی را بر آن نهاد ـ نه میتواند از فرصتهای ایجاد شده استفاده بهینه نماید و نه قادر است چالشها و تهدیدهای پیش روی را از طریق خردِ جمعی و درک مسئولیت مشترک و تقویت همکاریهای بینالمللی از بین ببرد. لذا تحوّل حقوق فضا مستلزم بازنگری در ساختارها، قواعد و مقررات و سازوکار حل وفصل اختلافات فضایی با بهرهگیری از سایر نظامهای حقوقی مشابه مانند نظام حقوقی حاکم بر دریاها و یا حقوق هوایی است که در تحقیق حاضر این مقارنه را تا حدی که زمان و مقررات اجازه داده انجام گرفته و حوزههای مشترک آنها جهت تعمیم به نظام حقوق فضا مشخص گردیده است.
مقدمه
«حقوق جدیدی روابط را در آسمانها اداره خواهد کرد. این حقوق، حقوق هوایی نخواهد بود
بلکه مطمئناَ حقوقی مربوط به فضای ماوراء جو خواهد بود». «امیل لود»[۱]
با این که زمین ماوای اصلی و زیستگاه و مأمنی برای ادامه حیات افراد انسانی است، اما دامنه دانش بشری هیچگاه محدود به این گستره کوچک از هستی نشده و همواره درپی کشف رمز و راز هستی در کلیّت آن به ویژه افزایش فضای زیستی بشری و تقویت بقای آن بوده است.[۲]
چه توفان در این باغ بگشود دست
که ســــرو بلند تنـــاور شکست
چه شوری در آن جان والا فتــاد
که آن مرد چون کوه از پا فتاد
چـه نیــرو سر راه او بــرگرفت
که نیرو از آن چنگ و بازو گرفت
چه خشکی در آن کام آتش فشـــاند
که آن تشنه جان را به آتش کشاند
چه ابری از آن کوه سر برکشید
که سیمرغ از قله هــا پرکشید
چه نیرنگ در کــــار سهراب رفت
که با مرگ پیچید و در خواب رفت
چه جــادو دل از دست رستم ربود
که بیرون شد از هفت خوانش نبود
خمار کدامین می اش در گرفت
که از ساقی مرگ ساغر گرفت
پــدر را ندانم چه بیداد رفت
که تیمار فرزندش از یاد رفت (ج۱: ۶۳۱).
۴-۳-۱۷- سیاوش
سیاوش«به معنی دارندهی اسب سیاه است. در متنهای پهلوی اشارهی مختصری به او میشود. او بنا کنندهی دژ محکم و معروفی به نام کَنگدژ است که به آن سیاوشگِرد نیز میگویند. سیاوش آن را به یاری فرّ کیانی بنا میکند. بنابر شاهنامه، این دژ بر بالای بلندی ساخته شده است و بنابر برخی از متنها، این دژ در شمال و در سر راه ترکستان به چین و به قولی بالاتر از دریای فراخکرد قرار دارد. در برخی منابع آمده است که سیاوش کنگدژ را در آغاز بر روی سرِ دیوان بنا کرده بود و کیخسرو آن را بر زمین نشاند… شخصیت سیاوش در شاهنامه با ماجراهایی از عشق و حسادت و بیگناهی و دربدری آمیخته است. او پسر کیکاووس و زنی زیباروی و پارسا از نژاد فریدون و تورانیان است. مادر سیاوش در جوانی در میگذرد. رستم تربیت سیاوش را بر عهده میگیرد و به نیکی او را پرورش میدهد و سپس به دربار کیکاووس میآورد. دلبستگی سودابه، همسر کیکاووس به سیاوش و پاسخ رد سیاوش، سودابه را به انتقامجویی وا میدارد. به سیاوش تهمت چشمناپاکی میزند و از او در پیش کاووس سعایت میکند. سیاوش برای اثبات بیگناهی خود به آزمایش آتش تن در میدهد و از آن سربلند بیرون میآید» (حریریان و دیگران، ۱۳۸۷: ۱۱۴).
سیاوش در ادب فارسی اسطورهی پاکی و بیگناهی، معصومیت و مظلومیت است. مشابهتهای محتوایی این داستان را با داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن میتوان یافت.
در بیشتر موارد هم نام سیاوش با آزمایش و آتش و خون آمیخته است. در باور عامیانهی برخی از مناطق ایران، سوگواری در مرگ سیاوش به یکی از رسوم بومی مناطق از جمله در استان فارس تبدیل شده است. تأثیر این اسطورهی حماسی و ملّی در باور مردم آنچنان بود که در مرگ عزیزان مراسم مویه برگزار میکنند که به «سیاووشان» یا «سَووشون» معروف است. سیمین دانشور داستاننویس معاصر (۱۳۰۰ – ۱۳۹۰)، نام رمان معروف خود، سووشون را از این آیین بومی منطقه فارس الهام گرفته است.
مشیری در شعر بلندی که با الهام از شخصیتهای شاهنامه سروده و در آن هر یک از اساطیر ملّی ایران را با خصوصیات بارز و ویژهشان همراه با لطافتها و ظرافتهای زبان شعر، معرفی کرده است، در سوگ سیاوش مویه میکند و او را اسطورهای شورانگیز و سرفراز از آزمایش آتش نشان میدهد:
چه روزها و چه شبها، در آسمان و زمین
نگاه من همه دنبال تیر آرش بود
رخ «سیاوش» را،
درون جنگل آتش شکفته میدیدم؛
دلم در آتش بود؛ چه روزها که به دل میگریستم خاموش،… (ج۲: ۱۱۳۰).
ماجرای قتل سیاوش و خون او نیز یکی دیگر از جنبههای اسطورهای سیاوش است. بدون شک در طول تاریخ و تمامی قرون و اعصار کشتارهای هولناکی در گوشه و کنار جهان رخ داده و خونهای زیادی بر زمین ریخته است ولی خون سیاوش شاهزادهی نامدار ایرانی که ناجوانمردانه در سرزمین تورانیان به قتل رسید، رنگ دیگری داشت و جهش و جوشش آن به حدی تند و تیز بود که به گفتۀ فردوسی «به ساعت گیاهی از آن خون برست». همین زایش باز خود، بر تقویت بعد اسطورهای سیاوش افزوده است. «ناکامی و شکست و زبونی از هنگامی آغاز میشود که سیاوش از ایران به توران میرود؛ جانی رخشا و رها که از مینو فرو میافتد و در تنگنای تن، در زندان خاک به بند کشیده میشود. او در توران دو بار میآلاید و میآمیزد؛ یک بار زمانی که با فرنگیس، دختر افراسیاب را به زنی میگیرد؛ و دیگر بار هنگامی که با جریره دختر پیران ویسه پیمان زناشویی میبندد. سیاوش به کیفر این آلایش به مرگی زبون میمیرد؛ مرگی که به هیچروی در خور پهلوانی فرهمند چون او نیست؛ سردار تورانی، گروی زره، سیاووش را مویکِشان به مرگجای میبرد؛ سر او را چون گوسپندی، به خواری، در تشتی زرّین میبُرد. اینهمه بهای آلایش است» (کزازی، ۱۳۸۰: ۸).
به پای گل چه نشینم درین دیار که هست
روان خلق ز غوغای بیش و کم لبریز
مرا به دشت شقایق مخوان که لبریز است
فضای دهر ز خونابهی ستم لبریز
ببین در آیینه روزگار نقش بلا
که شد ز خون سیاووش جام جم لبریز
چگونه درد شکیباییاش نیازارد
دلی که هست به هر جا ز درد و غم، لبریز! (ج۲: ۱۱۹۶).
۲۰
کارگزاری بانک کشاورزی
۱۵/۰۴/۱۳۸۹
سرمایه گذاری سهامی در مقیاس کوچک
۳-۴٫ فرضیه پژوهش
به منظور دستیابی به پاسخی مناسب جهت سؤال اصلی این پژوهش که «بررسی رابطه بین نحوه مدیریت و عملکرد صندوق های سرمایه گذاری» است، یک فرضیه طراحی شده است. این فرضیه به دست آمده از ساختاری نظری است و بنابراین از اعتبار لازم جهت آزمون شدن برخوردار است.
فرضیه: بین نحوه مدیریت و عملکرد صندوق های سرمایه گذاری ارتباط معناداری وجود دارد.
۳-۵٫ تصریح مدل پژوهش
همانطور که در بخش مبانی نظری بیان گردید، در این تحقیق به منظور بررسی عملکرد صندوقهای سرمایه گذاری مشترک در ایران، مدل ۴عاملی کارهارت مورد توجه قرار گرفت.
Rit – Rft = αi + bi (RMt – Rft) + siSMBt + vi HMLt + miWMLt + eit (۲۱٫۳)
که در این رگرسیون؛ Rit : بازده صندوق i در ماه t، Rft: نرخ بازده بدون ریسک، Rit – Rft : مازاد بازده صندوق نسبت به بازده بدون ریسک میباشد.
RMt : بازده بازار، شاخص کل بازار ماهانه از سایت اینترنتی شرکت خدماتی بورس تهران جمع آوری و بر اساس آن بازده بازار به صورت شاخص پایان ماه منهای شاخص ابتدای ماه تقسیم بر شاخص ابتدای ماه محاسبه میگردد.
RMt – Rft : صرف ریسک بازار است که به صورت مازاد بازده پرتفوی بازار نسبت به نرخ بازده بدون ریسک میباشد که در این مدل عامل بازار نامیده شده و با MKT نیز نشان داده می شود.
SMBt : عامل اندازه صندوق؛ متغیر اندازه از طریق ضرب تعداد واحدهای سرمایه گذاری پایان دوره صندوق های سرمایه گذاری در میانگین قیمت طی آن سال آنها (کل خالص ارزش دارایی ها) به صورت ماهانه بهدست می آید که به دو دسته صندوقهای در اندازه کوچک و بزرگ تقسیم میشوند. عامل می آید.
HML: عامل ارزش دفتری به ارزش بازار : این نسبت از حاصل تقسیم ارزش دفتری واحدهای سرمایه گذاری صندوقها بر ارزش بازار آنها به صورت ماهانه به دست می آید، که به سه گروه صندوقهای با ارزش دفتری به ارزش بالا، صندوقها با ارزش دفتری به ارز بازار متوسط و صندوقها با ارزش دفتری به ارزش بازار پایین تقسیم می شود. عامل HML از تفاضل صندوقهای با ارزش دفتری به ارزش بازار بالا(صندوقهای دارای ارزش) و صندوقهای با ارزش دفتری به ارزش بازار پایین(صندوقهای دارای رشد) به دست می آید(مجتهدزاده و طارمی،۱۳۸۵).
WMLt : عامل شتاب (روند حرکتی) صندوق میباشد که با UMD نیز نشان داده می شود و از طریق تفاضل بازده صندوقهای با MOM بالاتر - بازده صندوقهای با MOM پایینتر به صورت ماهانه بهدست می آید. به عبارتی دیگر، WMLt تفاوت بین بازده پرتفوی سهامهای برنده و بازده روی پرتفوی سهامهای بازنده میباشد(هیوج و وربک[۶۶]،۲۰۰۵).
MOM = ∑Ri/n (22.3)
و Ri : عامل روند حرکتی است که یه صورت مجموع بازده ماه گذشته صندوق i میباشد.
bi : ضریب عامل بازار، si : ضریب اندازه، vi : ضریب ارزش پرتفویi، :mi حساسیت پرتفوی i
بعد از تشکیل پرتفوی ماهیانه، SMB، HML، WML، MKT و اختلاف بازده برای هر ماه را محاسبه و مدل (۱) را آزمون میکنیم. سپس bi، si، vi و mi برآوردی را در مدل قرار داده و بدین ترتیب αi ماهانه بهدست می آید.
αi = Rit – Rft –[ bi (RMt – Rft) + siSMBt + viVMGt + miWMLt + eit] (23.3)
αi مازاد بازده صندوق i است که انتظار میرود با نحوه مدیریت ارتباط داشته باشد. لذا برای آزمون فرضیه از مدل زیر استفاده میکنیم.
α عملکرد = α۰ + α tracking error ε +i (۲۴٫۳)
TRACKING ERROR = STDEV [ Rfund – Rindex ]
Rfund : بازده هر صندوق
Rindex : بازده شاخص که همان بازده بازار است.
ارتباط بین α و α tracking errorبیانگر ارتباط بین نحوه مدیریت صندوقهای سرمایه گذاری و عملکرد آنها میباشد.
با بازنویسی مدل بالا داریم:
αi = Rit – Rft –[ bi (RMt – Rft) + siSMBt + viVMGt + miWMLt + α tracking error STDEV [ Rfund – Rindex]+ eit]
۳-۵-۱٫ بازده ماهانه سهام
بازده صندوق سرمایه گذاری به عنوان متغیر وابسته، از رابطه زیر محاسبه شده است. خالص ارزش روز هر واحد سرمایه گذاری در سایت صندوق ها به صورت روزانه منتشر می شود و این اطلاع رسانی تحت نظارت سازمان بورس نیز میباشد.
: بازده صندوق i در دوره زمانی t
: خالص ارزش دارایی های صندوق i در پایان دوره زمانی t
: خالص ارزش دارایی های صندوق i در پایان دوره زمانی t-1
ارقام مربوط به بازده صندوق ها از سایت به صورت روزانه دریافت شد.
۳-۵-۲٫ بازده بازار
برای محاسبه بازده بازار از نرخ رشد شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران استفاده شده که به صورت روزانه در سایت رسمی شرکت بورس اوراق بهادار تهران گزارش می شود.
۳-۵-۳٫ صرف ریسک بازار (MKT)
صرف ریسک بازار به صورت مازاد بازده پرتفوی بازار نسبت به نرخ بازده بدون ریسک تعریف میگردد. همانطور که در قسمت قبل بیان شد، شاخص کل بازار ماهانه از سایت اینترنتی شرکت خدماتی بورس تهران جمع آوری و بر اساس آن بازده بازار به صورت شاخص پایان ماه منهای شاخص ابتدای ماه تقسیم بر شاخص ابتدای ماه محاسبه گردید .نرخ بازده بدون ریسک نیز نرخ سود علی الحساب اعلام شده (۱۷%) اوراق مشارکت دولتی میباشد و در سال های مختلف، متفاوت بوده است.
۳-۵-۴٫ اندازه صندوق(SMB) و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار (HML) و عامل شتاب (WML)
دو متغیر SMBو HML، مطابق با فاما و فرنچ (۱۹۹۳) و WML مطابق با کارهارت (۱۹۹۶) به صورت زیر محاسبه میشوند:
در پایان هر سال کلیه صندوقهای نمونه براساس اندازه مرتب میشوند که توسط کل دارایی سرمایهای(ارزش سرمایه) هر صندوق به دست می آید. میانه اندازه صندوقها محاسبه شده، صندوقها با ارزش بالای متوسط در دوره مورد نظر در گروه Big (B) قرار میگیرند و صندوقها با ارزش پایین متوسط در گروه Small(S) قرار میگیرند(چانگ و جانسون، ۲۰۰۴).
در پایان هر سال همه صندوقهای نمونه براساس نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار مرتب میشوند. صندوقهای مرتب شده با بالای ۳۰ درصد در گروه (H) و صندوقها با کمتر از ۳۰ درصد در گروه (L) و صندوقهای ۴۰ درصد میانه، در گروه (M) قرار میگیرند. برای محاسبه نقطه مرزی گروه ها، در هنگام تشکیل پرتفوهای مبتنی بر اندازه، صندوقهایی که ارزش دفتری آنها منفی است در نظر گرفته نمیشوند. تقسیم بندی صورت گرفته در این قسمت منجر به تشکیل سه پرتفوی براساس نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار می شود.
در پایان هر سال همه صندوقهای نمونه براساس عامل شتاب که از میانگین بازده ماه گذشتهی سهام صندوقها به عنوان متغیر شتاب استفاده شده است، به دو گروه بازنده ) ۵۰ % کمتر( و برنده ) ۵۰ %بیشتر( تقسیم شدند.
از ترکیب پرتفوهای محاسبه شده، ۱۲ پرتفوی براساس اشتراک دو پرتفوی مبتنی بر اندازه و سه پرتفوی مبتنی بر نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار با بازده ماهانه و دو پرتفوی مبتنی بر شتاب تشکیل شد. جدول زیر ترکیب ۱۲ پرتفوی را نشان میدهد. لازم به ذکر است که هر یک از صندوقهای نمونه فقط در یکی از پرتفویها قرار میگیرند. پرتفویهای ساخته شده در جدول زیر معرفی شده اند.
جدول (۳-۲). ترکیب پرتفوهای ۱۲گانه بر مبنای اندازه و ارزش و شتاب
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_______________
¨ کنشهای اساطیری
_____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه روایتی از زندگی شاهعباس و برای مذمت بخل، حسد و تصدیق راستی است. قهرمان قصه فردی است که پیشهی کبابی دارد و به دلیل راستی، مردمداری و موفقیت مورد حسادت حاسدان قرار میگیرد. متمول بودن این فرد از عنوان حاجی که وی را به آن میخوانند، آشکار است.
شاهعباس یکی از شخصیتهای قصههای عامیانه است که برخلاف دیگر شاهان به عدل و داد شهرت دارد. مارزلف در مورد حضور شاهعباس در قصههای ایرانی میگوید: از شخصیتهای تاریخی و جایهای تاریخی تقریباً هیچ ذکری به میان نیست، تنها استثنا در این مورد شاهعباس صفوی است. در بعضی قصهها شاهعباس لباس مبدل در بر کرده و در شهر پرسه میزند تا اتباع و رعایای خود را بدون اینکه شناخته شود، زیر نظر بگیرد. گاه در قصهها از شاهان عادلی سخن رفته که اغلب در مورد شاهعباس صدق میکند (نقل به مضمون، مارزلف، ۴۳:۱۳۷۱ و ۴۶).
در این قصه هم خود شاهعباس برای بررسی شایعاتی که پیرامون حاجینعمت وجود دارد، وارد عمل میشود. در این قصه چند شغل حکومتی نیز توضیح داده میشود:۱-میرشب که کسی بوده که عهدهدار تأمین امنیت شهرها در شب بوده است. ۲- کلانتر به نوعی همان شغل میرشب را داشته؛ اما در روز انجام وظیفه میکرده است. نکتهای که در اینجا قابل توجه است، با توجه به نام و حرفهی قهرمان قصه بعید به نظر میرسد که این قصه واقعاً در عصر صفوی اتفاق افتاده باشد، شاید به دلیل صفت دادگری که شاهعباس در میان مردم داشته، شخصیت شاه قصه، شاهعباس ذکر شده است. مورخین و جهانگردان اروپایی که در دوران صفویه از ایران دیدن کردهاند، دربارهی چلوها، پلوها، ترشیها و مرباها که در ایران طبخ میگردیده است، مطالب بسیار زیادی نوشتهاند ولی هرگز راجع به چلوکباب حرفی به میان نیامده است. به احتمال زیاد بر اساس مطالبی که توسط میرزا محمدرضا معتمدالکتاب نویسندهی کتاب تاریخ قاجار بیان شده است، به دستور شخصی ناصرالدین شاه که اصالتی ترک داشت و بر اساس نوع کبابی که در آن منطقه طبخ میشده، توسط آشپزان ناصرالدین شاه بعد از مدتی تغییر شکل داده شده و به صورت امروزی درآمده است.[۱۱]
¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_____________
■ عناصر روانشناسی
____________
■ باورهای عامیانه و خرافی
______________
■ سایر عناصر
________
۳-۷۵- انگله من، دنگله من، منگله من
این قصه، روایت دیگری از ماجرای بززنگولهپا و بچههایش است. در این روایت، خرس بچه ها را میفریبد و همهی بچه ها توسط خرس خورده میشوند. در این قصه فقط قسمتی از صحبتهای بز و خرس آورده شده، لذا نمیتوان آن را بررسی کرد؛ اما روایتهای دیگری از این قصه تحت عنوان «بزبزکان» و «بز زنگولهپا» در همین کتاب آمده است. از آنجا که ساختار و محتوای این روایتها شبیه به یکدیگر است، به تحلیل همان حکایات اکتفا میشود.
۳-۷۶- اوستا ابراهیم
* خلاصهی قصه
روزی شاه عباس پارچهی ضخیمی به خیاط داد تا برایش بدوزد. پس از بیست روز شاه عباس با لباس مبدل به دکان خیاطی رفت تا ببیند خیاط چه میکند. ابراهیم، شاگرد خیاطی مشغول چرت زدن بود. در این حال خیاط به او کاری محول کرد. ابراهیم خوابآلود گفت: «داشتم خواب آفتاب، ماه و ستاره را میدیدم». شاهعباس این حرف را شنید. به بارگاه رفت و ابراهیم را احضار کرد و از او خواست خوابش را تعریف کند. ابراهیم منکر خواب دیدن شد. شاه عباس هم او را به زندان انداخت.
مدتی گذشت، سلطان سرزمین دیگر چند معما فرستاد که هیچکس قادر به حل آنها نبود. از قضا روزی دختر شاهعباس به زندان رفته بود و در آنجا عاشق ابراهیم شد. دختر شاه عباس جواب معماها را به ابراهیم گفت و او را به دربار برد. ابراهیم به شرطی که شاهعباس دخترش را به او بدهد، معماها را یکییکی حل کرد. شاهعباس هم دختر خود را به عقد وی درآورد. روزی سلطان سرزمین دیگر از شاه عباس خواست تا جوانی که معماها را حل کرده، به نزد او بفرستد. ابراهیم به آنجا رفت و به کمک دختر سلطان مسئلهی سلطان را حل کرد. آنگاه دختر سلطان را نیز به عقد خود درآورد و به ایران برگشت.
روزی ابراهیم با زنانش و پسرش نشسته بود. شاهعباس وارد شد. ابراهیم گفت:« خواب آن روز من، همین حالتی است که اکنون دارم». شاهعباس گفت:«عجب خوابی دیده بودی! و چه خوب تعبیر شد.»
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
-اظهار عشق از سوی دختر
اظهار عشق از سوی زنان از کنشهای اساطیری است ( رجوع شود به قصهی۶۶)، در این قصه نیز دختر شاهعباس با دیدن ابراهیم، عاشق وی شده و راه رهایی و شرط ازدواج با خود را به ابراهیم یاد میدهد، همچنین پرتاب توپ از سوی دختر سلطان سرزمین همسایه به سوی ابراهیم، به نوعی با انتخاب همسر با پرتاب ترنج، زر، به، سیب و… که از سنتهای مادرسالاری است، مطابقت دارد (رجوع شود به قصهی ۱۲).
-آیندهبینی
در این قصه قهرمان با دیدن خوابی، آینده خود را میبیند و برای رسیدن به آن تلاش میکند (رجوع شود به قصهی ۱۹).
■ موجودات و پدیده های اساطیری
_______________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، روایت دیگری از قصهی «آفتاب و مهتاب»، شخصیت اصلی در هر دو قصه خیاط و سیر اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی رخ میدهد، در هر دو قصه یکسان است. شخصیت اصلی از شاگردی مغازهی خیاطی به دامادی پادشاه میرسد. شاهعباس از شخصیتهای قصههای ایرانی است که برخلاف دیگر شاهان به دادگری معروف است (رجوع شود به قصهی ۷۴).
زنان در این قصه، نقش کلیدی دارند و در هربار زندانی شدن ابراهیم، چه توسط شاهعباس و چه توسط سلطان سرزمین همسایه، این زنان هستند که وی را نجات میدهند و راهحل معماها را نیز به وی میآموزند.
■ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه، شخصیت اصلی تنها از طریق پیوند با خانواده شاه به مقام و منزلت میرسد. این موضوع در اغلب قصهها تکرار شده است.
■ عناصر روانشناسی
(رجوع شود به قصهی ۱۹).
■ باورهای عامیانه و خرافی
______________
■ سایر عناصر
_________
۳-۷۷-اوغچهپرین
* خلاصهی قصه
یک شکارچی به نام اوغچهپرین روزی از شکار برمیگشت که دید دو مار سیاه وسفید در هم حلقه شدهاند. خواست مارسیاه را بکشد؛ اما تیرش خطا رفت و دم مارسفید را زخمی کرد. مارسفید زن پادشاه مارها بود. پادشاه مارها دو مار را فرستاد تا اوغچهپرین را بکشند. دو مار رفتند و دیدند که اوغچهپرین ناراحت است، وقتی ماجرا را به اطلاع پادشاه مارها رساندند. پادشاه مارها اوغچهپرین را احضار کرد. مارها به اوغچهپرین گفتند که اگر پادشاه خواست به تو انعامی دهد بگو در دهانت تف کند. اوغچهپرین توصیهی مارها را به کار بست و پس از آن توانایی درک سخنان حیوانات را پیدا کرد.
شبی سخنان موشها در مورد خزانهی کیکاووس را شنید. انوشیروان که فهمید، اوغچهپرین از خزانهی کیکاووس مطلع است. او را احضار کرد و با وی به دنبال خزانه رفتند. اطرافیان شاه جایی را که او نشان داده بود، کندند. دیدند یک جمجمه و مقدار زیادی جواهرات آنجاست. اوغچهپرین اندازهی وزن جمجمه جواهرات خواست؛ اما هرچه جواهر در کفهی ترازو میریختند کفهای که جمجمه در آن بود، بالا نمیآمد تا این که مقداری خاک در هر دو کفه ریختند، کفهها مساوی شد. اوغچهپرین گفت:« این جمجمه راضی نیست که اموالش را ببریم». انوشیروان دستور داد تا همهی طلاها را همان جا بگذارند. دختر انوشیروان هم زن اوغچهپرین شد.