تعادلجویی به مثابه یک عامل سازماندهنده عوامل سه گانه فوق عمل میکند تا آنها را بدون تناقض به یکدیگر پیوند دهد. هر تحول زیستی واجد فرایندهای نظمجویی است. تعادلجویی یک فرایند تدریجی و توام با خود نظمجویی است و با این مفهو م، گام به گام به حالت نهایی بازگشتپذیری میل میکند که مشخصه تمام ساختهای عالی شناختی مستلزم ساختهای حسی- حرکتی است. از این رو هر گونه نقص یا نارسایی حسی- حرکتی و نتیجتا ساختهای عالی شناختی را تحت تا ثیر قرار میدهد. اگر چه نارساییهای حسی- حرکتی مانند نابینایی ممکن است به نقص تعادلجویی منجر گردد (راگو، ۱۹۸۸).
۵- تاثیر نابینایی بر روی کنشهای رمزی
«تقلید»، «بازی رمزی»، «تصویر ذهنی» به منظور شناخت تفاوتهای کمی و کیفی تحول شناختی کودکان نابینا لازم است که کنشهای رمزی یا نشانهای را در این کودکان مورد برسی قرار دهیم. کنشهای نشانهای در مرحله اول دوره دوم یعنی دوره عملیات عینی تثبیت میشوند.
۶- تاثیر نابینایی بر روی تقلید در «غیاب الگو»
بینایی در تقلید در غیاب الگو نقش مهمی بر عهده دارد. تقلید در غیاب الگو زمانی رخ میدهد که الگوی فرد غائب است. کودک تصویرهای ذهنی مربوط را فرا میخواند و از حرکات و اشارات رفتارهای موضعی و رفتارهای حرکتی تقلید میکند، اما قبل از این که کودک بتواند تقلید کند باید مشاهده کرده باشد یا درباره آن شنیده باشد. در واقع افراد آنچه را که تجربه کردهاند تقلید میکنند.
تاثیر نابینایی بر بازی رمزی
پیاژه عقیده دارد که بازی برای عواطف کودک و تعادل هوش او ضروری است. در کودکان نابینا درون دادهای بینایی کاهش یافته و یا اصلا وجود ندارد. این کودکان شانس مشاهده بز رگسالان را ندارند، آنها کمتر با دیگران مواجه میشوند، در نتیجه به شدت، تجارب زندگیشان که پایههای بازی را تشکیل میدهند محدود است.
بازی رمزی، مستلزم تجسم یک شی و یک موقعیت از راه بینایی ویا شنوایی است در نتیجه این بازی هم تقلید است و هم تخیلی. به همین دلیل کودکان پیش دبستانی نابینا از لحاظ شناختی برای بسیاری از فعالیتهای بازی آمادگی ندارند زیرا نابینایی موجب میشود که فرد در تجسم شی، موقعیت یا صوت در غیابش و در تقلید الگوها دچار مشکل باشد زیرا در این زمینه از تجارب بصری لازم برخودار نیست.
تاثیر نابینایی بر تصاویر ذهنی
در سطح پیش عملیا تی تصاویر ذهنی بر گرداننده، به تقلید ادراکی محدود است. منظور از این تصاویر ذهنی، باز پدید آوردن آن چیزی است که قبلا ادراک شده است. این تصاویرذهنی شامل شکلبندی ایستا، متحرک (تغییر در مکان) و تبدیلی (تغییر در شکل) است. این سه نوع واقعیت بطورپیوسته در تجارب ادراکی آزمودنی رخ میدهد.
جایگاه این تصاویرذهنی به گو نهای است که باید پذیرفت که اثرات مخرب نابینایی بر تحول شناختی کودک نابینا مربوط به محرومیت تجربهای است و تاثیری که این محرومیت بر روی تصاویر ذهنی میگذارد برای تحول شناختی کودک بسیار زیانآور است (پیاژه و اینهلدر، ۱۹۶۹، به نقل از سالووی، ۱۹۸۷). از این رو برای جبران تاخیر تحول شناختی در کودکان نابینا، ایجاد تصویر ذهنی از راه تقویت کنشهای شنوایی ضروری است.
۲-۶-۴ خصوصیات افراد با ناتوانی اجتماعی
ادراک اجتماعی، توانایی فهم موقعیتهای اجتماعی و به همان میزان حساسیت نسبت به احساسات دیگران است. دانشآموزان با نقص ادراک اجتماعی در انواع فعالیتهای مستقل که انتظار میرود که کودکی که با سن مشابه انجام دهند ناتوان هستند، آنها از قضاوت در مورد نگرشهای مردم در محیط اجتماعی ناتوان بوده و نسبت به جو موقعیتهای اجتماعی غیر حساس هستند. آنها تمایل به بروز رفتارهای نامناسب و ایجاد نگرش نامطلوب دارند. برخی از خصوصیات افراد ناتوان اجتماعی در زیر ارائه شده است:
الف) ضعف در قضاوت. رشد ادراک اجتماعی از برخی جهات با رشد مهارتهای تحصیلی نظیر خواندن و ریاضیات مشابهت دارد. در هر دو مورد افراد بایستی یاد بگیرند که فرایندها را پیشبینی کرد و نتایج واقعی را با نتایج مورد انتظار مقایسه نمایند و نهایتاً براساس چنین بازخوردی رفتار خود را با موقعیت متناسب نمایند. اشخاص با مشکل ادراک اجتماعی در هر کدام از این قدمها با مشکل مواجه هستند. آنها نمیتوانند فرایندهای اجتماعی دیگران را پیشبینی نموده و قادر به حصول اطمینان نیستند که آیا رفتار اجتماعی فرد با رفتار پیشبینی شده تطابق دارد یا خیر.
علاوه بر این، آنها قادر نیستند که رفتار خود را در سایه چنین مقایسههایی تطبیق نمایند و در نتیجه مردم گریز و بیتفاوت به نظر میرسند. به عنوان مثال به نحو نامناسبی اطلاعات بسیار شخصی را در آشناییهای اتفاقی وارد کنند و در همین حال ممکن است ندانند که چطور برای داشتن یک رابطه مطلوب دوستانه با آنهایی که مایل هستند دوست شوند، سرمایه گذاری کنند (اوزمان[۷۴]، ۱۹۸۷، به نقل از لرنر[۷۵]، ۱۹۹۷).
ب) ناتوانی در درک احساسات دیگران. به نظر میرسد افراد با ناتوانیهای اجتماعی نسبت به همسالان خود توجه کمتری به احساسات دیگران دارند و احتمال دارد از نظر کلامی یا رفتاری به گونهای نامطلوب عمل نمایند. زیرا آنها نمیدانند فردی که به او واکنش نشان میدهند خوشحال یا ناراحت است، پذیرا یا ناپذیر است. علاوه بر این آنها نسبت به جو عمومی یک موقعیت اجتماعی حساسیت لازم را ندارند. بررسیها نشان میدهد که افراد با ناتوانیهای اجتماعی در کشف و درک سرنخهای اجتماعی مفید که توسط دیگران ارائه میشود ضعیف هستند. این چنین عدم حساسیتی میتواند منشا ایجاد مشکل در برقراری رابطه با همسالان و والدین گردد (سیلور[۷۶]، ۱۹۹۲، برایان[۷۷]، ۱۹۹۱، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).
ج) مشکل در اجتماعی شدن و دوست یابی. والدین کودکان با ناتوانیهای اجتماعی گزارش میکنند کودکانشان مشکلات قابل ملاحظهای در دوست یابی دارند در طی اوقاتی که کودک برنامهای ندارد مثل ساعات پس از مدرسه، تعطیلات آخر هفته حالت سردرگمی شدیدی دارد. مشاهده والدین نشان میدهد، زندگی اجتماعی کودکانشان با سایرین متفاوت است. هنگامی که آنها برای تعاملات اولیه اجتماعی تلاش میکنند، اغلب نادیده گرفته میشوند. حتی غریبهها نیز میتوانند پس از مشاهده این کودکان از طریق نمایش ویدیویی، تنها ظرف چند دقیقه آنها را شناسایی کنند (براویل، ۱۹۹۱، ووگن[۷۸]، ۱۹۹۱، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).
د) مشکل در پایهریزی ارتباطات خانوادگی. خانواده جوهره زندگی کودک بوده و او شدیداً نیازمند ارضا و اطمینان در خانواده میباشد. با وجود این که کودک مشکلات بیاندازهای در رفتار اجتماعی، زبان و خلقیات دارد حتی ارتباطات خانوادگی نیز به سختی برقرار میشود. کودک ممکن است از جو خانوادگی ارضا نشده و از طرف والدین هم مانند همسالان و معلمان طرد میشود (سیلور، ۱۹۹۲، برایان، ۱۹۸۶، به نقل از لرنر، ۱۹۹۷).
افراد دارای اختلال بینایی با انواع چالشهای غیر منتظره در گذار از کودکی به بزرگسالی برخورد میکنند. عمدهترین این چالشها شامل اطلاعات ناکافی در خصوص جنسیت (فولک و ادی[۷۹]، ۱۹۷۴) روابط عاطفی (لانفلند[۸۰]، ۱۹۸۱) و ناتوانی در رانندگی (کورن و ساکس، ۱۹۹۴، هاجز و کلر[۸۱]، ۱۹۹۹)، اضطراب در خصوص زندگی آتی (هارولی[۸۲]۱۹۶۸، میلر[۸۳]، ۱۹۷۲)، بیکاری بالقوه (ولف و ساکس، ۱۹۹۷) و همچنین مشکل دریافتن فعالیتهایی که بتوانند با همتایان نابینای خود مشارکت کنند. همانگونه که این گروه از افراد با این چالشها روبرو میشوند به مراتب بیشتر از دوران کودکی خود دچار کمرویی میشوند. کودکان دارای مشکلات ناسازگاری اجتماعی، کمبودهایی را در زمینه مهارتهای اجتماعی مانند برقراری ارتباط، همکاری و روابط با همسالانشان نشان میدهند. فرد نابینا اغلب مورد ترحم و رفتارهای مهربانانه کاذب قرار میگیرد. از این رو ممکن است دلسوزیهای مردم جنبه واکنشی داشته باشد. در این صورت حمایتهای بیش از حد و پذیرش تصنعی بیشک به تمامیت روانی و فردیت نابینا لطمه میزند. زیرا از یک سو متوجه میشود که محبتها و توجهات اطرافیان به اوساختگی است و از طرف دیگر متوجه میشود که واجد کفایت اجتماعی آن طور که باید باشد، نیست. در نتیجه به تدریج جایگاهش را در اجتماع از دست میدهد. بدین ترتیب یا با اراده خودش با اجتماع قطع رابطه میکند یا به خاطر ضعف پذیرش اجتماعی جامعه گریز میشود (شریفی درآمدی، ۱۳۷۹).
۲-۶-۵ سازگاری اجتماعی افراد دارای نقص بینایی و عوامل موثر بر آن
یکی از کارآمدترین نشانه سازگاری افراد، توانایی برقراری روابط رضایت بخش بادیگران و کسب لذت ازآن میباشد. به نظر میرسد که داشتن مهارتهای اجتماعی مبنای سازگاری در فرد میباشد. از این رو پرداختن به مهارتهای اجتماعی ضروری میباشد. مهارتهای اجتماعی بر الگوهای یاد گرفته شده بسیار خاص از رفتارهای قابل مشاهده کلامی و غیر کلامی دلالت دارند که از طریق آن فرد دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و تلاش میکند تا نیازهایش را برآورده سازد. این مهارتها به دو دسته مهارتهای ضعیف و مهارتهای پیچیده تقسیم میشوند. مهارتهای ضعیف شامل رفتارهایی نسبتاً سادهای نظیر برقراری تماس چشمی مناسب یا لبخند زدن در موقعیت خاص میباشد، در صورتی که مهارتهای پیچیدهتر در بردارنده رفتارهایی است که متضمن پیوستن به گروه، ارائه تعارفات و انجام مکالمات با دیگران میشود (پلی جرینی[۸۴]، ۱۹۹۴، گستن[۸۵] و همکاران، ۱۹۸۸).
در سنین نوجوانی، پذیرش در جمع دوستان رفاقتها و روابط بین فردی با همسالان اهمیت ویژهای دارد، فقدان مهارتهای اجتماعی بین فردی میتواند زمینهساز مشکلات عدیدهای برای نوجوانان باشد. همچنین تحقیقات درازمدت (کاگان و ماس[۸۶]، ۱۹۶۲، به نقل از احمدیزاده، ۱۳۷۴) حاکی از آن است که نارساییهای روابط اجتماعی در سنین پایین به دوران بزرگسالی منتقل میشوند.
از چند دهه پیش، نتایج بسیاری از پژوهشها بیانگر این است که افراد دارای نقص بینایی درصد بالایی از ناسازگاریهای اجتماعی را نشان میدهند (کریگان[۸۷]، ۱۹۷۷، بامان[۸۸]، ۱۹۳۷؛ کیمارولی، ۲۰۰۶[۸۹]). آنچه مسلم است اختلال نقص بینایی به صورت مستقیم باعث ایجاد مشکلات عاطفی و رفتاری در میان نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی نمیگردد، بلکه ناسازگاری اجتماعی را تشدید میکند (آمرمن[۹۰]، ۱۹۸۹، ۱۹۸۷؛ وارن، ۱۹۹۴، وان هسلت ۱۹۸۳، لانفلد، ۱۹۸۱).
از میان مشکلات متعدد عاطفی در میان افراد دارای اختلال نقص بینایی، اضطراب به عنوان بخش مهمی از ناسازگاری فردی و اجتماعی افراد مبتلا به اختلال نقص بینایی به حساب میآید (بامان[۹۱]، ۱۹۷۳). برخی از سطوح اضطراب در نوجوانان مبتلا به اختلال نقص بینایی غیرقابل اجتناب میباشد چرا که بر محدودیتهای عملکردی مربوط به نابینایی متکی میباشد (آمرمن، وان هسلت، هرسن، ۱۹۸۶). نوجوانان نابینا و نیمه بینا بر محیطهای اجتماعی و فیزیکی اطراف خود کنترل محدودی دارند و به همین دلیل درصد بالایی از ناامیدی، افسردگی و اضطراب را تجربه میکنند. تحقیقات خود گزارشی رابطهی معناداری میان اختلال بینایی و سطح اضطراب فرد نابینا را گزارش نمیدهد و نشان میدهد که متغیرهای دیگری مثل سن بالا، هوش پایین و مونث بودن سطح اضطراب را در نوجوانان مبتلا به اختلال نقص بینایی را افزایش میدهد (هاردی[۹۲]، ۱۹۶۸).
وان هسلت (۱۹۸۳) ارزیابی جامعی از مهارتهای اجتماعی نوجوانان پسر بینا و نابینای مادرزادی انجام دادهاند. در هنگام انجام مصاحبه نوجوانان نابینا در زمینهی مهارتهای اجتماعی و اجزای غیرکلامی همچون خندیدن، ژست بدن، وضعیت ایستادن و رفتارهای کلیشهای تفاوت چشمگیری با نوجوانان بینا از خود نشان ندادند. در طی مصاحبه از نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی سئوالات باز پاسخ کمتری نسبت به نوجوانان سالم پرسیده شده نوجوانان مبتلا به اختلال بینایی زمان طولانی تری را در پاسخگویی از خود نشان داده و اختلالات سخنوری آنها نیز بیشتر بود. در پرسشنامه رفتار کودک که بوسیله والدین پر شد. نوجوانان مبتلا به اختلالات بینایی در مقایسه به نوجوانان بینا در زمینه سازگاری مدرسهای و جذابیت جسمانی نمرات کمتری کسب کردند. همچنین آنها دارای ارتباط محدودتر و اختلال وسواس فکری، رفتارهای خصومت آمیز و افسردهتر بودند. مشخص شد که نوجوانان مبتلا به اختلالات بینایی نسبت به نوجوانان بینا در اجزای غیرکلامی (مثل خندیدن) مهارت کمتری داشته و رفتارهای کلیشهای از خود نشان میدادند.
مطالعات متعددی در رابطه با تأثیر درمانهای روان شناختی (رفتار درمانی و درمان شناختی رفتاری بر سازگاری اجتماعی کودکان و نوجوانان عادی انجام شده و نتایج این بررسیها نشان داده است که مداخلات روان شناختی از جمله رفتار درمانی بر سازگاری اجتماعی افراد عادی به خصوص نوجوانان مؤثر هستند (دارلاک[۹۳] و همکاران، ۱۹۹۱، تواتیز[۹۴]، ۱۹۹۴، به نقل از سخندان توماج، ۱۳۸۰، اعرابی، ۱۳۸۰؛ صدیقی، ۱۳۸۰؛ مظاهری، ۱۳۸۲، درستی، ۱۳۸۳).
افراد دچار آسیبهای دیداری (نابینا، کم بینا) گرایش دارند که در موقعیتهای اجتماعی انفعالی رفتار کنند براساس میزان آسیب دیداری، آنها ممکن است فاقد مجال و توانایی اکتساب مهارتهای اجتماعی از راه مشاهدهی رفتار سایرین در موقعیتهای اجتماعی همانند دیگران باشند. افراد دچار آسیبهای دیداری که مهارتهای اجتماعی لازم را نیز به دست آوردهاند هنوز ممکن است در عملکرد مناسب در زمینههای بین فردی با مشکل مواجه باشند. این امر میتواند ناشی از نشانههای ناکامی موقعیتی، فقدان بازخوردهای صادقانه از تعاملات، رفتار نامناسب افراد بینا و وجود نگرشهای منفی در قبال افراد دچار آسیبهای دیداری در جامعه باشد. افراد نابینا ممکن است براساس تعاملات منفی با افراد بینا، شناختها و عواطف معیوبی را توسعه دهند که استفاده از این مهارتهای اجتماعی آنها را در شرایط زندگی واقعی دچار مشکل میکند.
از نظر رشد اجتماعی و هیجانی و نیز سازگاری اجتماعی، اصول و موضوعات مربوط به رشد اجتماعی و رشد هیجانی افراد نابینا همانند افراد بینا است. آنچه موجب ناسازگاری نابینایان میگردد تفاوتهای هوشی آنان نیست بلکه عوامل دیگری نظیر محیطهای خانوادگی نامطلوب، وجود ناتواناییهای دیگر و واکنش ناسنجیدهی اطرافیان میباشد (شریفی درآمد، ۱۳۷۹).
۲-۶-۶ عوامل مؤثر در سازگاری نابینایان
عواملی که در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان مؤثر است:
عوامل متعددی در چگونگی تواناییها و سازگاریهای نابینایان و همچنین شیوههای آموزشی و باز پروری و توانبخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- سن وقوع نابینایی
این که کودکان در چه سنی نابینا شده باشند بر تواناییها و سازگاریهای بعدی او تأثیر فراوان میگذارند.
برای بررسی اثرات نابینایی روی افراد مختلف میتوانیم آنها را به دو دسته تقسیم کنیم.
الف- افراد نابینای مادرزادی و یا آنها که قبل از ۵ تا ۶ سالگی نابینا شدهاند. معمولاً افرادی که قبل از سنین ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست دادهاند از نظر تواناییهای کلی همانند کودکانی هستند که دچار نابینایی مادرزادی هستند. زیرا در چند سال اول زندگی از تجارب و حافظه بصری چندان بهرهای کسب نکرده و یا از حداقل حافظه بصری برخوردار بودهاند.
این کودکان شناخت عینی از عالم بینایی ندارند و نمیتوانند از یک بینش تخیلی مفید برخوردار باشند و از بدو تولد و یا از دوران طفولیت خود را با دنیای افرادی که بینایی دارند تطبیق میدهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با بهره گرفتن از سایر حواس خود اغاز میکنند. این گروه از افراد نابینا اصولا دچار شوک یا ضربه روانی نشده و در عالم نابینایی بزرگ میشوند. به آن انس میگیرند و نداشتن دید مساله چندان مهمی برایشان جلوه نمیکند.
ب) افراد نابینایی که بعد از ۵ تا ۶ سالگی بینایی خود را از دست دادهاند. دسته دوم افرادی هستند که قبلا بینا بودهاند و جامعه افراد بینا را شناختهاند و کم و بیش ان را به خاطر میآورند و از طرف خود و محیط و رنگها
و. . . شناخت عینی دارند که کمک مؤثری در به وجود آوردن یک سلسله بینشهای تخیلی از مشاهدات قبلی در زمان بینایی به شمار میرود.
در بسیاری از مواقع دوران بینایی خود را به خاطر میاورند و تاسف آن دوران را میخورند و در واقع افراد نابینایی هستند که سالها بینایی را تجربه کردهاند و اکنون دقیقا درک میکنند که در آن زمان از چه موهبتی برخوردار بودهاند. وقوع نابینایی بعد از ۵ تا ۶ سالگی تأثیرات زیادی در سازگاری عاطفی آنها دارد و در نحوه برنامهریزی آموزشی و توانبخشی نیز کاملا مؤثر است. به عنوان مثال وقتی که کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از آموزش رسمی و خواندن تجاربی کسب کرده باشد با آنکه اصول کلی در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما هیچ گونه وجوه مشترکی بین خواندن عادی و علائم بریل (خط برجسته که از آرایش و چگونگی قرارگرفتن یک تا ۶ نقطه به وجود میاید) وجود ندارد. بنابراین کودکی که قبلا خواندن فارسی را آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به طریقه جدید را بیاموزد و بدیهی است که در این حال آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که آموزش متفاوت داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد.
کودکی که قبلا یاد گرفته بود که چگونه کتاب معمولی را بخواند ممکن است در آغاز یادگیری بریل از خود بیمیلی و عکسالعمل منفی نشان دهد زیرا که هنوز به خوبی وجود نقیصه بینایی خود را که تازه براو عارض شده نپذیرفته و نیاز به راهنمایی و مشاوره صحیح جهت سازگاریهای عاطفی، هیجانی و اجتماعی دارد. کسانی که در طول زندگی نابینا شدهاند در بسیاری از موارد قوه ادراک بیشتری از افراد نابینای مادر زادی دارند. از افراد نابینای متعددی که به عللی در سنین بالای یک سالگی بینایی خود را از دست داده بودند سوال شد آیا ترجیح میدادید که نابینای مادر زادی بودید؟ پاسخهای ارائه شده گویای این واقعیت است که آنها از این که نابینای مادرزادی نبودهاند راضی هستند.
تحقیقات بسیاری نشان دادهاند که آنها که عالم بینایی را تجربه کردهاند و شناخت فراوانی از ان داشتهاند از نظر استعداد، قوه تفکر و یادگیری بهتر از افراد نابینای مادر زادی هستند و از لحاظ درک رنگ و ظواهر طبیعت، مسائلی که به فضا و شناخت محیط و اشیا» ارتباط پیدا میکند، در طول زندگی نابینا شدهاند آگاهتر، دقیقتر و واقع بینانهتر از افراد نابینای مادر زادی هستند. کرول، محقق مسائل نابینایی براین عقیده است که دیر نابینا شدهها اکثرا عقاید و دیدگاههای خود را راجع به اشیا» و محیط اطراف براساس معیارهای کاملا متفاوتی با افراد نابینای مادرزادی در ذهن خود پرورش میدهند. دیر نابینا شدهها از طریق بینایی قبلی خود مجسم میکنند در حالی که افراد نابینای مادر زادی عقاید خود را براساس سایر حواس خود پرورش میدهند. ولی این حواس محدودند و دقت کافی را برای کسب بعضی اطلاعات ندارند.
کودکانی که توانستهاند قبل از ابتلای به نابینایی دیدن برخی از اشیا» را تجربه کنند خواهند توانست تا اندازهای برآن تجربهها متکی باشند. اگر چه برای کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند، این امکان وجود دارد که برخی از مفاهیم را با همان سرعت کودکانی که بعد از چند سال بینایی، نابینا شدهاند کسب کنند. اغلب متخصصان با این امر موافقند که کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند در یادگیری بسیاری از مفاهیم، دچار مشکل بیشتری میباشند.
نوجوان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در ۴ زمینه پرخاشگری، طرد - پذیرش، مسائل جنسی و نگرانی از آینده، مشکلات بیشتری دارند و همه این مشکلات از مسائل اساسی نابینایی است. فقدان دید این مشکلات را بر نوجوان تحمیل میکند.
۲- چگونگی وقوع نابینایی
فردی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست میدهد با فردی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست میدهد، از نظر سازگاریهای عاطفی و هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید متفاوت است. در واقع فردی که به تدریج بینایی خود را از دست میدهد معمولاً به تدریج نیز با شرایط جدید سازگار میشود. لذا در نظر گرفتن این مسائل در سازگاریهای اجتماعی افراد مؤثر است.
۳- عوامل و چگونگی عارضه بینایی
بعضی از عوامل و شرایطی که سبب نابینایی میشوند مثل آب سیاه مادر زادی گاهی با دردهایی همراه است که فرد باید آنها را متحمل شود. طبیعی است که چنین شرایط در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه سازگاری فرد بیتاثیر نخواهد بود.
دانلود مطالب پایان نامه ها در مورد اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی بر سازگاری و نگرش صمیمانه ...