سُنّاتی[۵۱] گرونِن، بچّه سُنّاتی نرخ زعفرونِن، بچّه سُنّاتی
۵-۱-۳- حاملگی
به زن حامله دوای گرم که به آن «تیزی» میگویند، می دهند، چون هم خاصیّت دارد و هم زایمان را آسان می کند. تیزی از ترکیب گیاهان دارویی نظیر: زنجبیل، زیره سیاه، فلفل سیاه، دارچین، زردچوبه و…….. درست می شود.
زن حامله در ماه نهم حاملگی هنگام عصر باید شام بخورد، چون اگر شب غذا بخورد، شکمش سنگین می شود و برایش ضرر دارد.
زن حاملهای که زایمانش نزدیک است وکمکم درد زایمان میگیرد، تیزی به صورت جوشانده به او داده می شود یا شکمش را چرب می کنند. بعد یک شخص وارد (مثلاً مامای قدیمی) چادرش را زیر شکم زن گرفته و تکان میدهد که بچه از جایش کنده شده و زودتر به دنیا بیاید.
برای آنکه زن حامله زودتر زایمان کند، یک دیگ بزرگ را به صورت وارونه میگذارند. زن حامله روی آن ایستاده و پایین میپرد یا یک نفر زن حامله را کول کرده و به صورت کمربهکمر میدود تا بچه کنده شده و زن زودتر زایمان کند. البته این رسوم در میان همه اهالی رایج نبوده و هم اکنون نیز بعضی از آنها منسوخ شده است.
زن حامله صبح زود باید چیزی بخورد و اگر نخورد میگویند، خوره جایی از بدن بچه را میخورد و ناقص می کند.
اگر زن حامله دلش بخواهد چیزی بخورد، اما به او ندهند میگویند، چشم بچهاش چپ می شود.
زن حامله اگر به ماهگرفتگی نگاه کند، بچهاش نشاندار می شود (یعنی جایی از بدن بچه، خال یا لکّه در می آید.
اگر زن حامله مار دید و لباسش را گره بزند یا پاهایش را کمی باز کرده، بایستد، مار میایستد و تکان نمیخورد.
۵-۱-۴- زایمان
۵-۱-۴-۱-آب دادن زائو
به زنی که زایمان کرده، تا سه روز آب نمیدهند یا به مقدار بسیار کم می دهند، تا شکمش بزرگ نشود. طبق تعریف بزرگترها، قدیمیها تا سه روز یا بیشتر فقط دوای تیزی به زن زائو میداده اند و آب نمیداده اند. این باعث میشد که زن شدیداً آب بدنش کمشده و با توجه به اینکه داوی تیزی محتویاتش از داروهای گیاهی با خاصیت گرم است او را تشنهتر میکرده است و گاهی اتفاقی میافتاده که زائو از تشنگی میمرده است، اما مردنش را به چیز دیگری مثلاً آلزدگی نسبت میداده اند.
۵-۱-۴-۲- باران
اگر زنی که زایمان کرده و لباس نوزادش توی آفتاب پهن باشد، چنانچه به لباس نوزادش باران بزند پس از آنکه باران بند آمد، زن را به زیر ناودانی که رو به قبله است میبرند، کمرش را به دیوار تکیه داده، مقداری آرد زیرخونگ (سنگ نانپزی) را توی دهانش میریزند. وقتی گفت: «پُف، پُف» و خندید، کمرش را چند بار به دیوار میکوبند و آب را از داخل ناودان بالای سرش رد می کنند. آب بر روی زن میریزد و خیس می شود. بدین ترتیب میگویند:« راه باران باز می شود».
۵-۱-۴-۳- پرهیز
زن زائو را «زن چلّه» میگویند که باید تا چهل روز «خوراک پرهیزی» بخورد، مثلاً حبوبات مصرف نکند که بچه شکمپیچ نگیرد.
۵-۱-۴-۴- تأثیر زردچوبه
زردچوبه را با آب مخلوط کرد و، به زن زائو میدادند تا شکمش پاک شود.
زردچوبه را با آب میپختند و با چوب آزار و کمی روغن سر تا پای زن میمالیدند که حالت تسکین و آرامش پیدا کند.
۵-۱-۴-۵- جُُفت
بعد از زایمان برای اینکه جفت بچه بیاید و شکم زن پاک شود، خاکستر را با آب مخلوط میکردند یا نوک مویهای زن را داخل دهانش میکرده اند تا حالت تهوّع بگیرد و جفت راحت بیاید. البته این رسم در خیلی قدیم مرسوم بوده است.
۵-۱-۴-۶- چلّه
زن چلّه حتماً باید کسی مرتب همراهش باشد، یا تکّهای آهن که معمولاً نعل اسب بوده، زیر سرش برای حفاظت از جن زدگی باشد.
۵-۱-۴-۷-دیدن زائو
روزهای چهارشنبه و جمعه پیش زن زائو نمیروند. میگویند نوزاد پرگریه می شود یا میمیرد.
۵-۱-۴-۸- زرِبنه (زیر گهوارهای)
برای زن زائو هفت نمونه آجیل تهیه می کنند که معمولاً شامل: حلوا، مسقطی، تخمه کدو و هندوانه ،بیسکویت، گردو، بادام زمینی، بادام کوهی (اَخور)، شکلات یا نخود و کشمش است. این تنقلات داخل سینی چیده شده و از زنانی که پیش زائو میآیند، پذیرایی می شود که معمولاً به آن ِزربنه میگویند.
۵-۱-۴-۹-کَپ کنده
بر این باور بودند که اگر زن زائو، یک خوراکی (مثلاً تکهای قند) را در دهان بگذارد و تکهای از آن را از دهان خود دآورد و به زن نازایی بدهد که بخورد، آن زن حتماً حامله خواهد شد و طبق گفته قدیمیترها این اتفاق حتماً رُخ میداده است. به این کار «کَپ کَنده» میگویند.
۵-۱-۴-۱۰- گوشت
زنی که زایمان کرده، نباید گوشت سمت بچهاش بیاورند (یعنی کسی از بیرون گوشت داخل اتاقی که بچه است، نیاورد). میگویند: «شگون ندارد و حال بچه به هممیخورد». امّا اگر نذری برای بچه قربانی شد، یک تکّه از گوشت آن را سوراخ کرده و بالای گهواره نوزاد آویزان می کنند. این رسم در حال منسوخ شدن است.
۵-۱-۴-۱۱- ظرف غذا
زن زائو باید همه ظرف خوراکیهایش جدا باشد، اگر نباشد میگویند دیگر حامله نمی شود.
۵-۱-۴-۱۲- نذری
در قدیم اگر زنی زایمان میکرد، یک قابلمه تیزی درست میکردند و بین هفت خانه تقسیم میکردند. آنها نیز ظرف را خالی پس نمیفرستادند، بلکه چهار عدد تخممرغ (به صورتجفت بوده) یا پول یا یک تکه لباس برای نوزاد داخل ظرف گذاشته و پس میفرستادند. این رسم اکنون منسوخ شده است.
۵-۱-۴-۱۳- نَظربُر
زن زائو به دست راست و پای چپ خود و بچهاش نخ سیاه و سفید میبندند، میگویند نظر بُر است.
۵-۱-۴-۱۴-همزا
بچههایی که همراه و همزمان به دنیا میآیند، اگر یکی از آنها مریض شود (زخم سالک در آورد)، میگویند: «با هم، همزا افتادهاند». در این صورت یک نفر به صورت مخفیانه، لباسی از بچه سالم می آورد، میسوزانند و به زخم بچه میزنند تا سالم شود. یک روش دیگر که در قدیم از آن استفاده میکرده اند، این بود که اگر بچهای به دلیل همزا افتادن، سالک میزده، مدفوع گرگ را با سنگ نرم کرده، با گیاه نیل مخلوط میکردند و به زخم سالک میکشیدند و سریع خوب میشده است.
۵-۱-۵- خواستگاری و عروسی
۵-۱-۵-۱- آماده کردن تشک و بالش داماد
یک روز برای درست کردن تشک و بالش داماد (که به رنگ سبز بود) تعیین میشد و این کار توسط عدهّای از زنان فامیل انجام میشد. در این روز برای درست کردن حلوای برنج عروسی، برنج آسیاب میکردند. زنان نوبت به نوبت این کار را انجام میدادند و این کارها همزمان با دَف زدن و خواندن اشعار عروسی انجام میشد. البته اکنون این رسم در حال منسوخ شدن است.
۵-۱-۵-۲- استقبال از قَّوال
قّوال به همان کسانی میگویند که ساز (کرنا) و نقاره میزنند. صبح روز عروسی که قرار است قوالها بیایند، مردان و کودکان درحالیکه لباس نو به تن دارند، به استقبال آنها میروند. قوالها نیز از دور آتشی به نشانه آمدن روشن می کنند. وقتی قوال به منزل داماد آمدند، زنانی که از بالای پشت بام خانهها نظارهگر هستند، با هلهله و شادی به آنها خوشآمد گفته و با پاشیدن شکلات و بادام از آنها استقبال می کنند. قوال به محض رسیدن، شروع به نواختن می کند و مردان به رسم خاص خود با دستمالهای رنگی پولکدوزی شده، دایرهوار میرقصند و این یعنی شروع عروسی.
۵-۱-۵-۳- بردن عروس به منزل داماد
بعد از تمام شدن عروسی، عروس را پیاده به درب منزل داماد میبرند. داماد جلوی درب خانه میایستد و یک نفر گوسفند آماده کرده و دیگری حلوای آرد برنج در دست دارد، ظرف حلوا را جلوی عروس خانم میگیرند. مقداری را با دست بر میدارد و به بالای در خانه میکشد و یکی از فامیل حلوا را با پارچه پاک می کند. عروس از روی خون گوسفند که قربانی شد، رد می شود و پایش را در خانه داماد می گذارد.
۵-۱-۵-۴- پایانداز
قبل از ورود عروس خانم به خانه داماد، یکی از فامیلهای عروس میگوید: «پای انداز، پای انداز». در این حال پدر داماد پایانداز را مشخص می کند و عروس وارد خانه داماد می شود. البته پایانداز برای داماد نیز هست. زمانی که عروس را به خانه پدری میبرند، پدر عروس باید به دامادش پایانداز بدهد
۵-۱-۵-۵ حنابندان
پروژه های پژوهشی درباره ادبیات و فرهنگ عامّۀ هرمود صحرای باغ (لارستان فارس)- فایل ...